کلمه جو
صفحه اصلی

پیچ افتادن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پیچ افتادن در امعائ . پیچیدن روده ها حرکت کردن روده ها از جای اصلی .یا پیچ افتادن در کاری .مشکلاتی در راه انجام یافتن آن پیش آمدن .گره خوردن . یا پیچ افتادن در رسنیا نخی.گره خوردن آندر هم شدن آن. یا پیچ افتادن در معده .از حال طبیعی بگشتن آن : گر افتد بیک لقمه در معده پیچ بر آید همه عمر نادان بیهچ. ( لغ. )

لغت نامه دهخدا

پیچ افتادن. [ اُ دَ ] ( مص مرکب ) ( ... در کاری )؛ مشکلاتی در راه برآمدن آن پیش آمدن ؛ گره خوردن. جور نشدن. || ( ... در رسنی ، یا نخی )؛ گره خوردن آن.درهم شدن آن. || ( ... در امعاء )؛ پیچیدن روده ها. حرکت کردن روده ها از جای اصلی. || ( ... در معده )؛ از حال طبیعی بگشتن آن :
گر افتد بیک لقمه در روده پیچ
برآید همه عمر نادان بهیچ.
سعدی.


کلمات دیگر: