صفحه اصلی
پیچیده انگشت
بستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- آنکه انگشتی کج دارد. ۲- آنکه انگشتی قوی دارد.
لغت نامه دهخدا
پیچیده انگشت. [ دَ / دِ اَ گ ُ ] ( ص مرکب ) که انگشتی نیرومند دارد. || که انگشتی کژ دارد.
کلمات دیگر: