پیچ خوردن بدور خود پیچیدن
پیت خوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیت خوردن. [خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) پیچ خوردن. بدور خود پیچیدن. تاب برداشتن. تافته شدن چنانکه نخی تابیده.
- پیت خوردن پا ؛ پیچیدن پا هنگام رفتن. پیتیلی خوردن ( در تداول مردم قزوین ).
- پیت خوردن پا ؛ پیچیدن پا هنگام رفتن. پیتیلی خوردن ( در تداول مردم قزوین ).
گویش بختیاری
پیچ افتادن، گره خوردن.
کلمات دیگر: