کلمه جو
صفحه اصلی

پیدا نمودن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- آشکار کردن . ۲- ممیز ساختن مشخص کردن : نور حق را نیست ضدی در وجود تا بضد او توان پیدا نمود. ( مثنوی )

لغت نامه دهخدا

پیدا نمودن. [ پ َ / پ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) بآشکارا آوردن. ممیز ساختن :
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا بضد او را توان پیدا نمود.
مولوی.


کلمات دیگر: