کلمه جو
صفحه اصلی

جهیزه

فرهنگ فارسی

نام زنی است از خویله

لغت نامه دهخدا

( جهیزة ) جهیزة. [ ج َ زَ ] ( ع اِ ) عَلَم است گرگ یا ماده گرگ یا کفتار یا ماده خرس یا بچه خرس را. ( منتهی الارب ). عَلَم است گرگ را. ( اقرب الموارد ). گرگ ماده. ( مهذب الاسماء ).

جهیزة. [ ج َ زَ ] ( اِخ ) نام زنی است از خویله و بدو مثل زنند: قطعت جهیزة قول کل خطیب ، و اصل آن اینست که گروهی گرد آمده بودند و درباره صلح میان دو قبیله در مورد خونی و قتلی که میان آنان اتفاق افتاده بود سخن میگفتند باشد که به دیه بین آنان مصالحه گردد که ناگهان جهیزة آمد و خبر داد که ولی مقتول به قاتل دست یافت و او را کشت. ( منتهی الارب ). و این در موردی گفته شودکه سخنی همه را قانع و ساکت کند. ( اقرب الموارد ).

جهیزة. [ ج َ زَ ] (اِخ ) نام زنی است از خویله و بدو مثل زنند: قطعت جهیزة قول کل خطیب ، و اصل آن اینست که گروهی گرد آمده بودند و درباره ٔ صلح میان دو قبیله در مورد خونی و قتلی که میان آنان اتفاق افتاده بود سخن میگفتند باشد که به دیه بین آنان مصالحه گردد که ناگهان جهیزة آمد و خبر داد که ولی ّ مقتول به قاتل دست یافت و او را کشت . (منتهی الارب ). و این در موردی گفته شودکه سخنی همه را قانع و ساکت کند. (اقرب الموارد).


جهیزة. [ ج َ زَ ] (ع اِ) عَلَم است گرگ یا ماده گرگ یا کفتار یا ماده خرس یا بچه ٔ خرس را. (منتهی الارب ). عَلَم است گرگ را. (اقرب الموارد). گرگ ماده . (مهذب الاسماء).



کلمات دیگر: