قلمه زدن
فارسی به انگلیسی
to propagate by slips
plant, transplant
مترادف و متضاد
زیاد کردن، انتشار دادن، منتشر کردن، پروردن، پخش کردن، تکثیر کردن، قلمه زدن، رواج دادن، گستردن، پخش شدن
افزودن، مجهز کردن، پیوند زدن، طولانی کردن، ازار دادن، قلمه زدن، تکه دادن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کاشتن قلمه .
← قلمهزنی
دانشنامه آزاد فارسی
قَلَمه زدن (cutting)
روشی برای تکثیر رویشی گیاهان. در این روش، از قطعه ای ریشه، ساقه، یا برگ برای ایجاد بوته ای جدید استفاده می کنند.
روشی برای تکثیر رویشی گیاهان. در این روش، از قطعه ای ریشه، ساقه، یا برگ برای ایجاد بوته ای جدید استفاده می کنند.
wikijoo: قلمه_زدن
فرهنگستان زبان و ادب
[کشاورزی- علوم باغبانی] ← قلمه زنی
جدول کلمات
نشا
کلمات دیگر: