کلمه جو
صفحه اصلی

کروش

فرهنگ فارسی

قسمی مروارید.لوئ لوئ

لغت نامه دهخدا

کروش . [ ک ُ ] (ع اِ) شکنبه را گویند. (برهان ) (آنندراج ).


کروش. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کِرش و کَرِش. ( اقرب الموارد ). بمعنی شکنبه ستور نشخوارزننده چون معده مردم را. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کرش شود.

کروش. [ ک ُ ] ( ع اِ ) شکنبه را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

کروش. [ ک ُ ] ( اِ ) قسمی مروارید. لؤلؤ. ( الجماهر بیرونی ).

کروش . [ ک ُ ] (اِ) قسمی مروارید. لؤلؤ. (الجماهر بیرونی ).


کروش . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کِرش و کَرِش . (اقرب الموارد). بمعنی شکنبه ٔ ستور نشخوارزننده چون معده مردم را. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کرش شود.


دانشنامه عمومی

کروش (به لهستانی: Krusz) یک روستا در لهستان است که در گمینا گلینویتسک واقع شده است. کروش ۸۰ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای لهستان

پیشنهاد کاربران

کُروش ( korosh ) به معنای محلی است که در آن شیره انگور ( دوشاب ) گرفته میشود . مکانیزمی بوده است در قدیم که با گِل و سفال ساخته میشده ( البته مدل های پیشرفته تر را سیمانی میساختند ) که در بالای آن آب انگور را میگرفتند ازآنجا به حوضچه پایین سرازیر میشد و با لوله به مخزن کنار انتقال می یافت و ازآنجا آب آنگور گرفته شده را به مخزن های جوشش ( دیگ ) انتقال میدادند بعد از آماده شدن شیره برای صاف کردن آن به آن گِلی مخصوص اضافه میکردند . در زبان محلی منطقه ای در شمال فارس شهرستان بوانات شهر گیان ( جیان ) به این مکانیزم کروش میگفتند


کلمات دیگر: