کلمه جو
صفحه اصلی

عامه


مترادف عامه : همگان، همه، توده، خلق، عموم، اهل سنت

متضاد عامه : خاصه

برابر پارسی : مردم، همه، همگان، توده

فارسی به انگلیسی

the public, community, many

the public


community, many


فارسی به عربی

سلسلة الحلقات

مترادف و متضاد

اهل‌سنت


public (اسم)
مردم، عموم، عامه

populace (اسم)
عوام، توده مردم، جمهور، سکنه، عامه، عوام الناس

plebs (اسم)
توده مردم، طبقه سوم، عامه، توده مردم روم قدیم

همگان، همه ≠ خاصه


توده، خلق، عموم


۱. همگان، همه
۲. توده، خلق، عموم
۳. اهلسنت ≠ خاصه


فرهنگ فارسی

مونث عام، همه، همه مردم، همگان، خلاف خاصه
۱ - مونث عام آن چه که شامل همه گردد چیزی که عمومیت داشته باشد . ۲ - همه مردم مقابل خاصه . ۳ - مردم جاهل مقابل خاصه . ۴ - اهل سنت مقابل شیعه . یا امور عامه . یا الهیات به معنای اعم مسایلی است که به قسمی خاص از موجودات اختصاص ندارد مانند : وحدت شیئیت کلیت جزئیت ماهیت علیت و غیره به عبارت دیگر در امور عامه از وجود و موجود به طور مطلق بحث می شود و شامل وجود واجب و ممکن و عقول و نفوس و فلکیات و عنصریات و جز آنهاست مقابل الهیات به معنای اخص که در آن بحث از ذات و علم و قدرت و صفات و اسمائ حق می شود .
سرگشته در گمراهی . متردد در راه و منازعت .

فرهنگ معین

(مِّ ) [ ع . عامة ] ۱ - (اِفا. ) همه ، همگان . ۲ - عموم مردم .

لغت نامه دهخدا

( عامة ) عامة. [ م م َ ] ( ع اِ ) مردم بی علم و فرومایه. || هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || چوبهای بهم بسته که بدان از دریا و جوی گذرند و صواب عامَه است. ( منتهی الارب ). || مقابل خاصه. همه مردم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قیامت بدان جهت که همه را فراگیرد. || جماعة و فی حدیث عثمان انّک امام عامة؛ ای امام الجماعة. ( منتهی الارب ). || بیخ دستار.
عامه. [ م ِه ْ ] ( ع ص ) سرگشته در گمراهی. متردد درراه و منازعت. ج ، عُمّه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عامه . [ م ِه ْ ] (ع ص ) سرگشته در گمراهی . متردد درراه و منازعت . ج ، عُمّه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


عامة. [ م م َ ] (ع اِ) مردم بی علم و فرومایه . || هر چیز که شامل همه گردد و عمومیت داشته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || چوبهای بهم بسته که بدان از دریا و جوی گذرند و صواب عامَه است . (منتهی الارب ). || مقابل خاصه . همه ٔ مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قیامت بدان جهت که همه را فراگیرد. || جماعة و فی حدیث عثمان انّک امام عامة؛ ای امام الجماعة. (منتهی الارب ). || بیخ دستار.


فرهنگ عمید

عامّ#NAME?


= عامّ

دانشنامه عمومی

به معنای عمه و خواهر پدر است.


پیشنهاد کاربران

عمامه، دستار. بم شهری است با هوایی تندرست. در شهرستان وی حصاری محکم است و از جیرفت مهم¬تر است. و در وی سه مزگت ( مسجد ) جامع است: یکی خوارج را و یکی مسلمانان را و یکی اندر حصار؛ ( در میان دیوار شهر ) و از آن شهر عامه ی کرباس و دستار بمی و خرما پدید آید ( حدودالعالم ص 128 )


کلمات دیگر: