کلمه جو
صفحه اصلی

طیف


مترادف طیف : خشم، غضب، جنون، دیوانگی، پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم، وسوسه، خیال، وهم، توهم، بیناب، بدخیالی، بداندیشی

برابر پارسی : دیوانگی، بیناب، خشم

فارسی به انگلیسی

gamut, spectrum


gamut, spectrum, spectre

spectre, spectrum


مترادف و متضاد

۱. خشم، غضب
۲. جنون، دیوانگی
۳. پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم
۴. وسوسه، خیال، وهم، توهم
۵. بیناب
۶. بدخیالی، بداندیشی


spectrum (اسم)
بینایی، خیال، شبح، منظر، طیف، رنگ های مریی در طیف بین

خشم، غضب


جنون، دیوانگی


پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم


وسوسه، خیال، وهم، توهم


بیناب


بدخیالی، بداندیشی


فرهنگ فارسی

توزیع ویژگی یک سامانۀ فیزیکی یا پدیده؛ همچنین نمودار یا تصویری که این توزیع را نشان دهد


غضب، جنون، خشم ووسوسه وخیال، خیال وصورتی درخواب، درفیزیک: نوارهفت رنگ نورپس ازعبورازمنشور
۱ - ( مصدر ) آمدن خیالی در خواب . ۲ - گرد چیزی در آمدن . ۳ - ( اسم ) خشم غضب . ۴ - جنون دیوانگی . ۵ - خیال . ۶ - صورتی که در خواب بیند پیکر خیالی شبح . ۷ - وسوسه بد اندیشی . یا طیف شمس . نوار رنگینی است که از تجزیه نور خورشید بوسیله منشور بلوری بدست می آید علت آن است که زاویه انکسار الوان مختلف متفاوت است لذا خورشید بالوان متشکل آن عبارتست از : قرمز نارنجی زرد سبز آبی نیلی و بنفش تجزیه می شوند . تمیز سر حد رنگها مشکل است . یا طیف مغناطیسی . شکل مخصوصی است که براده های آهن - که در روی صفحه ریخته شود بر اثر قرار دادن آهن ربایی در زیر صفحه - به خود می گیرند از جریان الکتریک نیز آن شکل پیدا می شود یا طیف نور . مجموعه اشعه رنگینی که از تجزیه نور مرکب به دست می آید .

فرهنگ معین

(طِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) آمدن خیال در خواب . ۲ - (اِ. ) غضب ، خشم . ۳ - جنون ، دیوانگی .۴ - وسوسه . ۵ - هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور به دست می آید. ۶ - مجازاً: نوع ، گونه .

لغت نامه دهخدا

طیف . [ طَی ْ ی ِ ] (ع اِ) خیال . || وسوسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


طیف. [ طَ ] ( ع اِ ) خشم. غضب. || جنون. دیوانگی. || خیال. خیالة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیکر خیالی محسوس غیرقابل لمس . شبح. صورت که به خواب بینند. ( السامی )( مهذب الاسماء ). || وسوسه. و منه : اذا مسهم طیف من الشیطان . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بداندیشی. || شکل حاصل از تأثیر مغناطیس بر براده های آهن و الوان حاصل از تجزیه نور. رجوع به طیف شمس و طیف نور و طیف مغناطیسی شود. || ( مص ) آمدن خیال در خواب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نموده شدن خیال در خواب. ( زوزنی ). || گرد چیزی گردیدن. لغة فی الطوف ، مطاف مثله فیما. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طیف. [ طَی ْ ی ِ ] ( ع اِ ) خیال. || وسوسه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طیف . [ طَ ] (ع اِ) خشم . غضب . || جنون . دیوانگی . || خیال . خیالة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیکر خیالی محسوس غیرقابل لمس . شبح . صورت که به خواب بینند. (السامی )(مهذب الاسماء). || وسوسه . و منه : اذا مسهم طیف من الشیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بداندیشی . || شکل حاصل از تأثیر مغناطیس بر براده های آهن و الوان حاصل از تجزیه ٔ نور. رجوع به طیف شمس و طیف نور و طیف مغناطیسی شود. || (مص ) آمدن خیال در خواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نموده شدن خیال در خواب . (زوزنی ). || گرد چیزی گردیدن . لغة فی الطوف ، مطاف مثله فیما. (منتهی الارب ) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

١. (فیزیک ) نوار هفت رنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل می دهد.
٢. مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند.
٣. [قدیمی] خیال، توهم.

دانشنامه عمومی

واژه طیف یا بیناب معانی گوناگونی دارد. کاربرد این واژه بیشتر برای نشان دادن حالتی است که در آن موارد متنوعی از حالات گوناگون در میان دو قطب مخالف قابل تشخیص باشند. برای نمونه طیف گروه های گوناگون سیاسی که میان دو گروه چپ گرا و راست گرا قرار دارند.واژه طیف در شاخه های گوناگون دانش دارای تعریف های گوناگونی است از جمله:
در نظریهٔ موجی نور، به طبقه بندی پرتوهای نوری که بر پایهٔ طول موج یا بسامد آن ها انجام شده باشد، طیف می گویند.
به مجموعه ای از رنگ های خورشید که مجموعاً رنگ سفید را تولید می کنند طیف گفته می شود.این رنگ ها شامل قرمز، آبی و سبز است. از ترکیب این رنگ ها، رنگ های دیگری به وجود می آید که همان رنگهای اصلی نقاشی است یعنی قرمز پررنگ، آبی پررنگ و زرد مرکب.رنگ های طیف رنگی به ترتیب بیشترین شکست تا کمترین شکست: بنفش، نیلی، آبی، سبز، زرد، نارنجی و قرمز

دانشنامه آزاد فارسی

طِیف (spectrum)
در فیزیک، طرح توزیع بسامدها یا طول موج های تابش الکترومغناطیسی، وقتی اجزای سازندۀ آن ازهم جدا می شوند. نور مرئی بخشی از طیف الکترومغناطیسی است. بیشتر چشمه ها امواجی با گستره ای از طول موج ها گسیل می کنند و امواج گسیل شده طول موج های تجزیه پذیر یا قابل «پاشیده شدن»اند. نور سفید به رنگ های سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، و بنفش تجزیه می شود. طیف نور مرئی را نخستین بار آیزاک نیوتون بررسی کرد. او در ۱۶۷۲ چگونگی تجزیۀ نور سفید به رنگ های گوناگون را نشان داد. در طیف نمایی، از انواع گوناگون طیف ها، به هر دو صورت طیف های جذبی و گسیلی، برای تابش و ذرات، استفاده می کنند. جسمی که به حالت التهاب درآمده است، تابشی با طیف پیوسته از خود گسیل می کند که شامل توزیع پیوسته ای از طول موج هاست. عنصری که در حالت گازی است، طیف خطی، شامل یک یا چند خط روشن ناپیوسته با طول مو ج های مشخص، گسیل می کند. گازهای مولکولی طیف های نواری از خود گسیل می کنند. این نوارها دربردارندۀ گروه هایی از خطوط به هم فشرده اند. در طیف جذبی، به جای خطوط روشن، با مشخصۀ محیط جذب کننده با خطوط تاریک یا نواحی تاریک روبه رو می شویم. طیف جرمی هر عنصر با استفاده از طیف سنج جرمی به دست می آید و فراوانی نسبی ایزوتوپ های سازندۀ آن را نشان می دهد. باریکۀ نور در برخورد با منشور شکسته می شود. این شکست ناشی از تفاوت ضریب شکست شیشه و هواست. نور در راستای خط مستقیم در هوا منتشر می شود. طیف نور سفید درپی تجزیۀ طول موج های سازندۀ باریکه پدید می آید. نور سفید متشکل از نورهای سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی، و بنفش است. علاوه بر نور مرئی، نور نامرئی هم دارای طیف است. طول موج های بلندتر از سرخ مرئی را فروسرخ، و طول موج های کوتاه تر از بنفش مرئی را فرابنفش می گویند. با استفاده از منشور، قطعه ای مادۀ شفاف با قاعدۀ مثلثی، از جنس پلاستیک، شیشه، یا سیلیس، پرتو نور سفید را به رنگ های طیف تجزیه می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{spectrum} [فیزیک] توزیع ویژگی یک سامانۀ فیزیکی یا پدیده؛ همچنین نمودار یا تصویری که این توزیع را نشان دهد

جدول کلمات

آمدن خیال در خواب

پیشنهاد کاربران

معادل فارسی: trip تریپ ( تیریپ ) ! -
قُماش، نوع، قالب، گونه، جور، طرز، کیفیت - وضع، حالت، شکل، صورت

چارچوب، محدوده، بازه، گستره!

معادل فارسی برای: تیپ ( type ) ، رِنج ( range )

پیکره

طیف ( Spectrum ) به مفهوم نواری از رنگ ها است که در نتیجه پراکندگی نور مرئی، درجات شکست نور، و همچنین طول موج هر یک، پدید می آید. همچنین، به ویژگی طول موج ’تابش الکترومغناطیسی‘ یک اتم، مولکول، و یا ماده که منتشر شده و یا منعکس می گردد، گفته می شود.

طیف به معنای جامعه ، جمع ، مجموع


گستره

دامنه

حالت ( مجازا )

هفت رنگ نور


کلمات دیگر: