کلمه جو
صفحه اصلی

غشاء


برابر پارسی : پرده، پوشش، روکش

فارسی به انگلیسی

film

فارسی به عربی

ستارة , غشاء

عربی به فارسی

پوشه , غشاء , شامه , پرده , پوست , پوسته


مترادف و متضاد

coat (اسم)
روکش، کت، ژاکت، قشر، نیمتنه، غشاء

membrane (اسم)
پرده، پوسته، غشاء، پوست، غشا، پوشه، میان پرده، شامه

tunica (اسم)
غشاء

tympan (اسم)
پرده، غشاء، طبل، جبهه کلیسا

velum (اسم)
غشاء، غشا

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع . ] (اِ. ) پردة پوششی حول و درون برخی اندام های درونی و قسمت سطحی سیتوپلاسم سلول های حیوانی و پردة سلولزی حول سلول های گیاهی .
(غِ ) [ ع . ] (اِ. ) پرده ، پوشش .

( ~ .) [ ع . ] (اِ.) پردة پوششی حول و درون برخی اندام های درونی و قسمت سطحی سیتوپلاسم سلول های حیوانی و پردة سلولزی حول سلول های گیاهی .


(غِ) [ ع . ] (اِ.) پرده ، پوشش .


لغت نامه دهخدا

غشاء. [ غ ِ ] ( ع اِ ) پوشش. ( دهار ). پوشش دل و پوشش زین و شمشیر و جز آن. ( منتهی الارب ): غشاءالقلب و السرج والسیف و غیره ؛ مایغشاه. ج ، اَغشِیَة. ( اقرب الموارد ). پوشش دل. ( مهذب الاسماء ) پوشش و پرده و غلاف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). هرآنچه چیزی را بپوشاند. ( ناظم الاطباء ). حجاب. غشاوة. || پوست تنک و باریک که به هندی جهلی گویند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || چیزی است از عصب و رباط بافته بر سان حریر و بر روی عضو و برروی اندامهای دیگر چون دل و جگر و سپرز و حجاب ( ؟ ) و زَندرون شکم بر همه پهلوها بر سان آستری اندرکشیده. ( ذخیره خوارزمشاهی ). قسمتی از اعضاء تن که سخت تنک و نازک است و چون شیشه و آب حاجب ماوراء نیست و بعضی قسمتهای عضلات و جز آن را پوشیده مانند غشاء مخاطی بینی ، غشاء فانی رحم ، غشاء زلالی ، غشاء رطوبت مفصلی ، غشاء مخی عظام. رجوع به پرده و حجاب و صفاق شود.
- غشاء بیاضی ؛ پرده نازک لطیفی است که درون سطوح مفصلی متحرک و سطح داخلی رباطات راپوشانیده است. این پرده شبیه پرده های مصلیه میباشد و تفاوت در ماده ای است که از آنها ترشح میکند. از غشاء بیاضی ماده لزجی شبیه به سفیده تخم مرغ میتراود و از این روست که آن را رطوبت بیاضی و آن پرده را پرده بیاضی نامیده اند. رجوع به جواهر التشریح تألیف میرزاعلی ص 168 شود.
- غشاء سلولزی ؛ یا غشاء سلول یا غشاء گلوسیدی . یکی از سه قسمت اساسی سلول ( غشاء، پرتوپلاسم و هسته ) است و آن پوسته نازک و شفافی است که پرتوپلاسم سلول را احاطه نموده و قسمت اعظم آن از سلولز تشکیل یافته است و از اینجهت نزد بعضی از دانشمندان به غشاء سلولزی معروف شده است. رجوع به سلول و گیاه شناسی ثابتی ص 37 به بعد شود.
- غشاء صلب ؛ یکی ازدو غشاء دماغ که در زیر استخوان کاسه سر است. مقابل غشاء لین. رجوع به غشاء لین شود.
- غشاء لین ؛ یکی از دو غشاء دماغ است. غشائی که بر دماغ پوشیده آن را غشاء لین گویند و غشائی که در زیر استخوان کاسه سر است آن را غشاء صلب نامند. ( ازذخیره خوارزمشاهی ).
- غشاء مخاطی ؛ یا پرده مخاطی. همان مخاط بینی است و آن طبقه نازکی است که تمام پستی و بلندیهای جدار و حفرات بینی را میپوشاند و آن را پیتوئیتر گویند، در قسمت تحتانی این مخاط به واسطه عروق زیاد قرمزرنگ است و فقط برای گرم کردن هوائی است که از این راه گذشته به حلق و ریتین میرود. قسمت عمقی یا قسمت فوقانی و سقف بینی زردرنگ است و آن را ناحیه شامه ای گویند. انتهای سلولهای عصبی شامه در این منطقه گسترده شده و بوی اشیاء در این ناحیه درک میشود. رجوع به مخاط و کالبدشناسی دکتر نیک نفس ص 251 شود.

غشاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (دهار). پوشش دل و پوشش زین و شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ): غشاءالقلب و السرج والسیف و غیره ؛ مایغشاه . ج ، اَغشِیَة. (اقرب الموارد). پوشش دل . (مهذب الاسماء) پوشش و پرده و غلاف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هرآنچه چیزی را بپوشاند. (ناظم الاطباء). حجاب . غشاوة. || پوست تنک و باریک که به هندی جهلی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || چیزی است از عصب و رباط بافته بر سان حریر و بر روی عضو و برروی اندامهای دیگر چون دل و جگر و سپرز و حجاب (؟) و زَندرون شکم بر همه ٔ پهلوها بر سان آستری اندرکشیده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). قسمتی از اعضاء تن که سخت تنک و نازک است و چون شیشه و آب حاجب ماوراء نیست و بعضی قسمتهای عضلات و جز آن را پوشیده مانند غشاء مخاطی بینی ، غشاء فانی رحم ، غشاء زلالی ، غشاء رطوبت مفصلی ، غشاء مخی عظام . رجوع به پرده و حجاب و صفاق شود.
- غشاء بیاضی ؛ پرده ٔ نازک لطیفی است که درون سطوح مفصلی متحرک و سطح داخلی رباطات راپوشانیده است . این پرده شبیه پرده های مصلیه میباشد و تفاوت در ماده ای است که از آنها ترشح میکند. از غشاء بیاضی ماده ٔ لزجی شبیه به سفیده ٔ تخم مرغ میتراود و از این روست که آن را رطوبت بیاضی و آن پرده را پرده ٔ بیاضی نامیده اند. رجوع به جواهر التشریح تألیف میرزاعلی ص 168 شود.
- غشاء سلولزی ؛ یا غشاء سلول یا غشاء گلوسیدی . یکی از سه قسمت اساسی سلول (غشاء، پرتوپلاسم و هسته ) است و آن پوسته ٔ نازک و شفافی است که پرتوپلاسم سلول را احاطه نموده و قسمت اعظم آن از سلولز تشکیل یافته است و از اینجهت نزد بعضی از دانشمندان به غشاء سلولزی معروف شده است . رجوع به سلول و گیاه شناسی ثابتی ص 37 به بعد شود.
- غشاء صلب ؛ یکی ازدو غشاء دماغ که در زیر استخوان کاسه ٔ سر است . مقابل غشاء لین . رجوع به غشاء لین شود.
- غشاء لین ؛ یکی از دو غشاء دماغ است . غشائی که بر دماغ پوشیده آن را غشاء لین گویند و غشائی که در زیر استخوان کاسه ٔ سر است آن را غشاء صلب نامند. (ازذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- غشاء مخاطی ؛ یا پرده ٔ مخاطی . همان مخاط بینی است و آن طبقه ٔ نازکی است که تمام پستی و بلندیهای جدار و حفرات بینی را میپوشاند و آن را پیتوئیتر گویند، در قسمت تحتانی این مخاط به واسطه ٔ عروق زیاد قرمزرنگ است و فقط برای گرم کردن هوائی است که از این راه گذشته به حلق و ریتین میرود. قسمت عمقی یا قسمت فوقانی و سقف بینی زردرنگ است و آن را ناحیه ٔ شامه ای گویند. انتهای سلولهای عصبی شامه در این منطقه گسترده شده و بوی اشیاء در این ناحیه درک میشود. رجوع به مخاط و کالبدشناسی دکتر نیک نفس ص 251 شود.
- غشاء هسته ؛ غشاء نازک بیاض البیضی و البومینوئیدی است که اطراف هسته ٔ سلول را احاطه کرده است . رجوع به سلول و گیاه شناسی ثابتی ص 86 شود.


دانشنامه عمومی

غشاء (کیهان شناسی). در نظریه ریسمان و نظریه های مرتبط مانند نظریه های ابرگرانش، غشاء شیئی فیزیکی است که مفهوم ذره نقطه ای را به ابعاد بالاتر تعمیم می دهد. مثلاً یک ذره نقطه ای در واقع غشایی با بعد صفر است در حالی که یک ریسمان را می توان غشایی با بعد یک دانست. می توان غشاهایی با ابعاد بالاتر هم تصور نمود. در بعد p به آنها غشای-p می گویند. معادل واژه غشاء در زبان انگلیسی brane است که برگرفته از membrane به معنی پوسته یا غشاء است.
غشاها اشیای پویایی هستند که می توانند براساس قوانین مکانیک کوانتومی در فضازمان منتشر شوند. آنها جرم دارند و می توانند ویژگی های دیگری مانند بار الکتریکی هم داشته باشند. یک غشای-p یک فضای (p+1) بعدی که گاهی حجم دنیای غشاء نامیده می شود، را جارو می کند.
در نظریه ریسمان، غشاهای دی، رده مهمی از غشاها هستند که وقتی ریسمانهای باز را در نظر بگیریم، اهمیت آن نمایان می شود. یک رشته باز در حین انتشار در فضازمان، باید پایانه هایش روی یک غشای دی قرار بگیرند. حرف D در واژه غشای دی به شرایط ریاضی خاصی روی سیستم اشاره می کند که شرایط مرزی دیریکله نام دارد.

جدول کلمات

پوشش, پرده, روپوش


کلمات دیگر: