کلمه جو
صفحه اصلی

عرض حال


مترادف عرض حال : دادخواست، شکایت، درخواست نامه، عریضه، منشور

برابر پارسی : دادخواست | دادخواست، دادنامه

فارسی به انگلیسی

complaint, petition, suit

فارسی به عربی

بدلة , عریضة

مترادف و متضاد

suit (اسم)
جامه، درخواست، نوع، مرافعه، تسلسل، توالی، تقاضا، خواستگاری، دادخواست، عرضحال، یک دست لباس

petition (اسم)
عرض، عرضه داشت، عریضه، دادخواست، عرضحال، تظلم

فرهنگ فارسی

درخواست و استدعا دادخواست شکایت

لغت نامه دهخدا

عرض حال. [ ع َ ض ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخواست و استدعا. ( ناظم الاطباء ). دادخواست.شکایت. || ورقه ای که درخواست یا شکایت خود را در آن نویسند. ( فرهنگ فارسی معین ). درخواست نامه. عریضه. قسه. شکوائیه. و رجوع به عرض الحال شود.

فرهنگ فارسی ساره

دادخواست


پیشنهاد کاربران

درخواست .


کلمات دیگر: