کلمه جو
صفحه اصلی

غرش


مترادف غرش : آسمان غره، نعره

فارسی به انگلیسی

roar, crash, cry, din, discord, peal, roaring, roll, snarl, thunder, roar(ing)

roar(ing)


crash, cry, din, discord, peal, roaring, roll, snarl, thunder


فارسی به عربی

انفجار
( غرش (توپ یاامواج ) ) ازدهار

انفجار


مترادف و متضاد

roar (اسم)
خروش، سر و صدا، غرش، صدا، بانگ، غریو، توف

roaring (اسم)
خروش، غرش

boom (اسم)
غرش، توسعه عظیم، تیر کوچک، صدای غرش، پیشرفت یاجنبش سریع وعظیم

thunder (اسم)
غرش، تندر، رعد، آسمان غرش

rave (اسم)
غوغا، دیوانگی، غرش

thunderpeal (اسم)
غرش، غرش رعد، صدای رعد

آسمان‌غره


نعره


۱. آسمانغره
۲. نعره


فرهنگ فارسی

غرشت:اسم مصدرا غریدن، فریادسهمناک، صدای مهیب، بانگ جانوران درنده، نوعی مسکوک رایج بعضی کشورهای عربی
( اسم ) آواز ساییدن دندان به هم با فشار دندان غرچه .
نفرت و کراهت شعوری در لسان العجم شعری بی وزنی هم برای آن شاهد آورده است

فرهنگ معین

(غُ رِّ ) (اِمص . ) صدای مهیب ، فریاد ترسناک .

لغت نامه دهخدا

غرش. [ غ َ ] ( اِ ) خراش. ( برهان قاطع ). غِرس. ( برهان قاطع ). || خراشیده. ( فرهنگ شعوری ). و ظاهراً بر اساس نیست. || خشم و قهر و غضب. غَرس. غِرس. ( برهان قاطع ). غَرَس. ( فرهنگ اسدی ). غُرِّش. ( برهان قاطع ) :
گر نه بدبختمی مرا که فکند
به یکی جاف جاف زودغرش .
رودکی.
|| نوائی است از موسیقی.

غرش. [ غ َ ] ( ع اِ ) بار درختی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).ثمر شجرة، واحده «غرشة» یمانیة، قال ابن درید، ولا احقه. ( اقرب الموارد ). || کوه. ( آنندراج ).

غرش. [ غ َ ] ( اِخ ) همان غرسستان است که در این زمان به زبان اهل خراسان اغلب آن را غور نامند. و آن را غرجستان نیز گفته اند و آن میان غزنة و کابل و هرات وبلخ واقع است. ( از معجم البلدان ). غرجستان. غرج الشار. غرچه. غراچه. رجوع به غرجستان شود : و ولایت غرش و معاملات آن نواحی در مجموع ابوالحسن منیعی بستند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 344 ). وسلطان ضیاع و املاک ایشان به نواحی غرش از ایشان بخرید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 347 ). و سلطان اشخاص را درطلب او اشخاص کرد و در گرد مرکب او نرسیدند، به ولایت غرش پیش شاه شار شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 380 ).

غرش. [ غ ِ ] ( اِ ) نفرت و کراهت. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ). شعوری در لسان العجم شعری بی وزن هم برای آن شاهد آورده است.

غرش. [ غ ِ ] ( معرب ، اِ ) از مسکوکات برابر با چهل بارة است. ( المنجد ) ( دزی ). و قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است. ج ، غروش. و غروش خود به صورت جمع پول نقره ای است و غروشه را نیز از همین جمع ساخته اند. ( دزی ج 2 ص 206 ). قرش یا غرش نقد عثمانی مصری است. ( القاموس العصری ). بعضی آن را به قاف گویند و هردو جائز است زیرا از ریشه آلمانی غروشن گرفته شده و حرف ژ را بعضی به قاف و بعضی به غین تبدیل کنند و اهل مصر کنونی به جیم مبدل سازند. غرش دو نوع است :غرش صاغ و غرش رائج. غرش صاغ معادل 40 بارة است و غرش رائج برابر ربع آن ؛ یعنی ده بارة است. اهل بصره غرش شامی را غرش العین و پس از آن غرش میگفتند، و این از قرن نوزده به این طرف است و این غرش شامی یا غرش العین برابر ده غرش صاغ است. استاد یعقوب نعوم سرگیس گوید: غرش شامی در بعض نواحی عراق غرش رومی نامیده می شود. ( النقود العربیة ص 181 ). از انواع غرش ، غرش ترکی ، غرش ترکی شرک ، غرش فرنجی ، غرش فلسطینی ، غرش مصری است. رجوع به کتاب النقود العربیة ص 87 ، 94، 96، 97،163، 167 و 188 و دزی ج 2 ص 206 و رجوع به قرش شود.

غرش . [ غ َ ] (اِ) خراش . (برهان قاطع). غِرس . (برهان قاطع). || خراشیده . (فرهنگ شعوری ). و ظاهراً بر اساس نیست . || خشم و قهر و غضب . غَرس . غِرس . (برهان قاطع). غَرَس . (فرهنگ اسدی ). غُرِّش . (برهان قاطع) :
گر نه بدبختمی مرا که فکند
به یکی جاف جاف زودغرش .

رودکی .


|| نوائی است از موسیقی .

غرش . [ غ َ ] (اِخ ) همان غرسستان است که در این زمان به زبان اهل خراسان اغلب آن را غور نامند. و آن را غرجستان نیز گفته اند و آن میان غزنة و کابل و هرات وبلخ واقع است . (از معجم البلدان ). غرجستان . غرج الشار. غرچه . غراچه . رجوع به غرجستان شود : و ولایت غرش و معاملات آن نواحی در مجموع ابوالحسن منیعی بستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 344). وسلطان ضیاع و املاک ایشان به نواحی غرش از ایشان بخرید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 347). و سلطان اشخاص را درطلب او اشخاص کرد و در گرد مرکب او نرسیدند، به ولایت غرش پیش شاه شار شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 380).


غرش . [ غ َ ] (ع اِ) بار درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).ثمر شجرة، واحده «غرشة» یمانیة، قال ابن درید، ولا احقه . (اقرب الموارد). || کوه . (آنندراج ).


غرش . [ غ ِ ] (اِ) نفرت و کراهت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). شعوری در لسان العجم شعری بی وزن هم برای آن شاهد آورده است .


غرش . [ غ ِ ] (معرب ، اِ) از مسکوکات برابر با چهل بارة است . (المنجد) (دزی ). و قرش به قاف نیز گویند و هر دو آنها معرب جروش آلمانی است . ج ، غروش . و غروش خود به صورت جمع پول نقره ای است و غروشه را نیز از همین جمع ساخته اند. (دزی ج 2 ص 206). قرش یا غرش نقد عثمانی مصری است . (القاموس العصری ). بعضی آن را به قاف گویند و هردو جائز است زیرا از ریشه ٔ آلمانی غروشن گرفته شده و حرف ژ را بعضی به قاف و بعضی به غین تبدیل کنند و اهل مصر کنونی به جیم مبدل سازند. غرش دو نوع است :غرش صاغ و غرش رائج . غرش صاغ معادل 40 بارة است و غرش رائج برابر ربع آن ؛ یعنی ده بارة است . اهل بصره غرش شامی را غرش العین و پس از آن غرش میگفتند، و این از قرن نوزده به این طرف است و این غرش شامی یا غرش العین برابر ده غرش صاغ است . استاد یعقوب نعوم سرگیس گوید: غرش شامی در بعض نواحی عراق غرش رومی نامیده می شود. (النقود العربیة ص 181). از انواع غرش ، غرش ترکی ، غرش ترکی شرک ، غرش فرنجی ، غرش فلسطینی ، غرش مصری است . رجوع به کتاب النقود العربیة ص 87 ، 94، 96، 97،163، 167 و 188 و دزی ج 2 ص 206 و رجوع به قرش شود.


غرش . [ غ ُ رِ / غ ُرْ رِ ] (اِمص ) اسم مصدر از غریدن . آواز بامهابت حیوانات . (فرهنگ رشیدی ). آواز کردن و هیبت . (غیاث اللغات ). آواز مهیب . غُرِّشت . (حواشی برهان قاطع چ معین ). آواز شیر و ببر و پلنگ و مانند آن . آواز رعد. غرنبه . (برهان قاطع). غریدن . (آنندراج ). غریدن با قهر و غضب . (ناظم الاطباء). غرش شیر. غرش پلنگ . غرش رعد. (ازیر. تندر). غرش ابر. غرش کوه :
خاقانیا ز غرش بیهوده شان مترس
کز آب و نار هیچ ندارد سحابشان .

خاقانی .


آه صبح است مگر نحل که بر شه ره غار
غرش افکنده و عریان به خراسان یابم .

خاقانی .


ترک خواب وغفلت خرگوش کن
غرش این شیر ای خرگوش کن .

مولوی (مثنوی ).


- به غرش درآمدن ؛ غرش کردن :
کهن جامه اندر صف آخرین
به غرش درآمد چو شیر عرین .

سعدی (بوستان ).


- || خشم آلوده شدن . (آنندراج ).
- غرش افکندن ؛ غرش کردن .رجوع به غرش کردن شود.

فرهنگ عمید

= غرس qar[a]s


۱. فریاد سهمناک، صدای مهیب.
۲. بانگ جانوران درنده.
* غرش کردن: (مصدر لازم ) به غرش درآمدن، غریدن، بانگ مهیب برآوردن.
* به غرش درآمدن: = * غرش کردن
= غرس qar[a]s

۱. فریاد سهمناک؛ صدای مهیب.
۲. بانگ جانوران درنده.
⟨ غرش‌ کردن: (مصدر لازم) به غرش درآمدن؛ غریدن؛ بانگ مهیب برآوردن.
⟨ به ‌غرش‌ درآمدن: = ⟨ غرش کردن


دانشنامه عمومی

غرش (ترانه). غرش(به انگلیسی: Roar) نام تک آهنگی از کیتی پری، هنرمند و خوانندهٔ اهل آمریکا است؛ که به عنوان تگ آهنگ نخستی از منشور منتشر شده است. ساخته شده توسط پری، دکتر لوک، مکس مارتین، بانی مک کی و سیرکات است.
پربازدیدهای یوتیوب
این آهنگ به طور کلی بررسی ها مثبت دریافت کرده. این تک آهنگ هشتمین آهنگ غیر متوالی از کیتی پری می باشد که در جدول ۱۰۰ آهنگ داغ بیلبورد اول می شود و بزرگترین آهنگ هفته فروش دیجیتال کیتی پری تا کنون، شکستن رکورد آهنگ قبلی او یعنی آتش بازی است.موزیک ویدئو «غرش» در ۵ سپتامبر ۲۰۱۳ و توسط گریدی هال و مارک کدسی کارگردانی شده.
کیتی پری در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۳ با فرستادن یک نیمه کامیون بزرگ طلایی در سرار خیابان های لس آنجلس که تاریخ انتشار آلبوم در دو طرف کامیون چاپ شده بود اعلام کرد که چهارمین آلبوم استودیویی خود منشور در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۳ منتشر خواهد شد. این آهنگ در در ۱۲ اوت ۲۰۱۳ در آی تیونز منتشر شد.
در ۱۲ اگوست متن ویدئویی شعر برای این آهنگ توسط برنامه ای به نام واتس اپ منتشر شد. این ویدئو فعالیت های روزانه کیتی مانند غذا خوردن، استفاده از توالت، کار کردن، و دوش گرفتن به تصویر می کشد که هم زمان او متن شعر را در آیفون خود به افراد مختلف ارسال می کند. در ۶ سپتامبر شو تلویزیونی صبح بخیر آمریکا رقابتی برای آهنگ غرش کیتی پری در نظر گرفت. این شو تلویزیونی از دانش اموزان خواست که یک ویدئو ۲ دقیقه ای از خودشان و تفسیرشان از این آهنگ در مدرسه شان ارسال کنند. برنده یک کنسرت زنده توسط کیتی پری که در مدرسشان اجرا می شود خواهد برد. این کنسرت توسط این شو تلویزیونی پخش خواهد شد

واژه نامه بختیاریکا

قارش؛؛ صدا
قُرُنگ؛ نِهیو؛ نُرِشت

جدول کلمات

نوعی مسکوک کشورهای عربی

پیشنهاد کاربران

غرش، غرنبه، غرمبه، غرنبیدن، غریدن:
اوستایی:GRAM
پهلوی: GHARRANIDAN، GHARRANAG
یونانی:CHREMETIZEIN
گوتیک: GRAMJAN
ساکسونی کهن: GRIM
آلمانی:GRIMM
انگلیسی:GRIM
دانمارکی:GRUM


کلمات دیگر: