کلمه جو
صفحه اصلی

عایق


مترادف عایق : بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا

متضاد عایق : رسانا، هادی

برابر پارسی : بازدار، بازدارنده، پیشگیر، نارسانا

فارسی به انگلیسی

insulation, insulator, nonconductor, detent, click

insulation, insulator, dielectric, dielectrical, nanconductor, lagging, deadening, hindrance, obstacle


insulation, insulator, nonconductor


فارسی به عربی

عائق , عازل , کابح

عربی به فارسی

مرز , زمين شخم نشده , مانع , مايه ء لغزش , طفره رفتن از , امتناع ورزيدن , رد کردن , زيرش زدن , انسداد , کشاندن , چيز سنگيني که روي زمين کشيده ميشود , کشيدن , بزور کشيدن , سخت کشيدن , لا روبي کردن , کاويدن , باتورگرفتن , سنگين وبي روح , امتياز به طرف ضعيف در بازي , اوانس , امتياز دادن , اشکال , نقص , پاگيري , بازماندگي , اذيت , ازار , سبب تاخير , عايق , رادع , محظور , گير


مترادف و متضاد

dielectric (اسم)
عایق

insulator (اسم)
عایق، جدا کننده، مقره، عایق کننده، بنداور

isolator (اسم)
عایق

nonconductor (اسم)
عایق، نارسانا، جسم غیر هادی

wall tube (اسم)
عایق

shell (اسم)
صدف، جلد، مرمی، گلوله توپ، کالبد، قشر، پوست، عایق، خمپاره، صدف حلزون، بدنه ساختمان، عامل محافظ حفاظ، پوست فندق وغیره، پوکه فشنگ، قشر زمین، کاسه یا لاک محافظ جانور

deterrent (صفت)
ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق

impeding (صفت)
عایق

بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا ≠ رسانا، هادی


فرهنگ فارسی

عایق، بازدارنده، آنچه که سرراه کسی یاچیزی واقع شود، ونیزعایق دراصطلاح فیزیک، جسمی که برق یاحرارت راهدایت نکند
۱ - بازدارنده مانع . ۲ - آن که مردم را از امور باز دارد . ۳ - جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورائ آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی .

(جمع آن عایق و عوایق است) بازدارنده، مانع، نارسانای جریان برق و گرما، نارسانا


۱ - بازدارنده مانع . ۲ - آن که مردم را از امور باز دارد . ۳ - جسمی که حرارت یا الکتریسیته در آن به خوبی منتشر نشود و جسمی که ماورائ آن قرار گرفته محفوظ از حرارت یا الکتریسیته باشد نا رسانا مقابل هادی .

جملات نمونه

عایق دور لوله‌های آب گرم

the insulation around hot-water pipes


این دیواره چوب پنبه‌ای عایق صدا است

this corkwood partition is a sound insulator


چوب خشک عایق برق است

dry wood is a nonconductor of electricity


فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . عائق ] (اِفا. ) ۱ - باز دارنده ، مانع . ۲ - جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد.

لغت نامه دهخدا

عایق. [ ی ِ ] ( ع ص ) رجوع به عائق شود.

عائق. [ ءِ ] ( ع ص ) بازدارنده از هر چیزی. || آنکه مردم را از امور بازدارد و بر تأخیر برانگیزد و تأخیر نماید. ج ، عُوَّق. ( منتهی الارب ). || اصطلاح فیزیکی ، جسمی را گویند که حرارت یاالکتریسته در آن بخوبی منتشر نشود و جسمی که ماوراءآن قرار گرفته محفوظ از الکتریسته یا حرارت باشد.

فرهنگ عمید

۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع می شود.
۲. (فیزیک ) ماده ای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمی کند، نارسانا: عایق صوتی.

دانشنامه عمومی

عایق ممکن است در یکی از معانی زیر بکار رود:
عایق الکتریکی یا نارسانا
عایق صوتی

دانشنامه آزاد فارسی

عایق (insulator)
رسانای ضعیف گرما، صدا، یا الکتریسته. اغلب اجسام، ازجمله غیرفلزات، فاقد الکترون های آزاد یا متحرک اند و عایق گرمایی یا الکتریکی اند. معمولاً وسایل شیشه ای و چینی عایق اند و برای عایق کردن سیم ها به کار می روند.

فرهنگستان زبان و ادب

{insulation} [فیزیک] ماده ای که برای عایق بندی و جلوگیری از انتقال گرما یا برق یا صوت به کار می رود
{insulator} [زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری] هریک از توالی های دِنا که به پروتئین های ویژه متصل می شوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص می کنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینه ای chromatin insulator

پیشنهاد کاربران

ناشدار

( واژه پیشنهادی ) :
هاختن : کارواژه ( فعل ) در زبان پارسی به معنای هدایت کردن
وی:پیشوند منفی ساز در زبان پارسی میانه ( نمونه:ویراندن، ویچیردن و. . . ) ( پیشوند وی=گُ ذر زبان پارسی )
عایق بندی کردن=ویهاختن ( گُهاختن )
عایق بندی=ویهازِش ( گُهازِش )
عایق=ویهازگَر ( گُهازگر ) یا ویهازنده ( گُهازنده )
نا عایق= رسانا=هازَنده


کلمات دیگر: