مترادف عایق : بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا
متضاد عایق : رسانا، هادی
برابر پارسی : بازدار، بازدارنده، پیشگیر، نارسانا
insulation, insulator, dielectric, dielectrical, nanconductor, lagging, deadening, hindrance, obstacle
insulation, insulator, nonconductor
مرز , زمين شخم نشده , مانع , مايه ء لغزش , طفره رفتن از , امتناع ورزيدن , رد کردن , زيرش زدن , انسداد , کشاندن , چيز سنگيني که روي زمين کشيده ميشود , کشيدن , بزور کشيدن , سخت کشيدن , لا روبي کردن , کاويدن , باتورگرفتن , سنگين وبي روح , امتياز به طرف ضعيف در بازي , اوانس , امتياز دادن , اشکال , نقص , پاگيري , بازماندگي , اذيت , ازار , سبب تاخير , عايق , رادع , محظور , گير
بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا ≠ رسانا، هادی
(جمع آن عایق و عوایق است) بازدارنده، مانع، نارسانای جریان برق و گرما، نارسانا
عایق دور لولههای آب گرم
the insulation around hot-water pipes
این دیواره چوب پنبهای عایق صدا است
this corkwood partition is a sound insulator
چوب خشک عایق برق است
dry wood is a nonconductor of electricity