کلمه جو
صفحه اصلی

غلو کردن

فارسی به انگلیسی

embroider, exaggerate, magnify, overcharge, overrate, overstate, stretch


embroider, exaggerate, magnify, overcharge, overrate, overstate, stretch, bullshit, to exaggerate

فارسی به عربی

بالغ (فعل ماض )

مترادف و متضاد

overstate (فعل)
گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، غلو کردن، اغراق گفتن در

overcharge (فعل)
غلو کردن، در قیمت اجحاف کردن، زیاد حساب کردن، بیش از ظرفیت پر کردن

overestimate (فعل)
غلو کردن، دست بالا گرفتن، زیاد براورد کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) از حد گذشتن غلو داشتن .

لغت نامه دهخدا

غلو کردن. [ غ ُ ل ُوو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از حد گذشتن. غالی بودن. غلو داشتن. رجوع به غُلُوّ شود :
با هرکه دوستی کنی از دل مکن غلو
با هرکه دشمنی کنی از جان مبر خطر.
خاقانی.

واژه نامه بختیاریکا

اَو کردن

پیشنهاد کاربران

شاخ و برگ دادن


کلمات دیگر: