کلمه جو
صفحه اصلی

طول کشیدن


مترادف طول کشیدن : طولانی شدن، به طول انجامیدن، ادامه یافتن، تداوم یافتن

برابر پارسی : به درازا کشیدن، دیرشدن

فارسی به انگلیسی

continue


continue, to last

to last


فارسی به عربی

آخر مرة

مترادف و متضاد

last (فعل)
دوام داشتن، طول کشیدن، دوام کردن، به درازا کشیدن، پایستن

۱. طولانیشدن، به طول انجامیدن
۲. ادامه یافتن، تداومیافتن


طولانی‌شدن، به طول انجامیدن


ادامه یافتن، تداوم‌یافتن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ادامه یافتن بدرازا کشیدن .

لغت نامه دهخدا

طول کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) ادامه یافتن. بدرازا کشیدن.

پیشنهاد کاربران

دوام کردن

به طول انجامیدن

پای داشتن، بدرازا کشیدن

نمونه:
این سوخت آینده ی جهان است و تا زمانی دراز پای خواهد داشت

برگرفته از پیش نویس یادداشتی در دست کار


کلمات دیگر: