مترادف غرفه : اطاق، اطاقک، بالاخانه، حجره
برابر پارسی : بالا خانه، کلبه، تیمچه
booth, upper chamber
booth, pavilion
اتاق , تالا ر , اتاق خواب , خوابگاه , حجره , خان(تفنگ) , فشنگ خورياخزانه(درششلول) , دفترکار , اپارتمان , در اطاق قرار دادن , جا دادن , دارچين , رنگ زرد سبز , خانه , جا , فضا , محل , موقع , مجال , مسکن گزيدن , منزل دادن به , وسيع تر کردن
اطاق، اطاقک، بالاخانه، حجره
غرفة. [ غ َ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن الحارث الکندی . صحابی است . (منتهی الارب ). کنیه ٔ وی ابوالحارث است . ساکن مصر و از صحابه ٔ پیغمبر و از روات بود. عبداﷲبن حارث ازدی و کعب بن علقمة از وی روایت کرده اند. وی در جنگ رده با عکرمةبن ابی جهل جنگید.(از الاستیعاب ص 517). رجوع به تاریخ مصر ص 102 شود.
غرفة. [ غ َ ف َ ](ع اِ) یکبار بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم مرة از غَرف . (تاج العروس ). || یکبار فریز کردن موی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || یکبار آب برداشتن به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
غرفة. [ غ ِ ف َ ] (ع اِ) هیأت آب به دست گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از برداشتن آب به دست . (غیاث اللغات ). || نعل . ج ، غِرَف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعل و کفش . (ناظم الاطباء).
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) ابن مالک الازدی ، برادر عبدالرحمن . همان عروةبن مالک است که در بعض کتب به تصحیف غرفة آمده است . (الاصابة ص 197). رجوع به عروةبن مالک شود.
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) الازدی . صحابی و از کوفیان بشمار است ، ابن سکن از طریق حرث بن حضیر از ابی صادق از غرفة الازدی روایت کند. وی از اصحاب صفه بود و همو بود که رسول اﷲ (ص ) وی رادعا کرد و گفت : «اللهم بارک له فی صفقته ». بیشتر روات وی کوفیان و غالباً شیعه اند. (الاصابة ج 5 ص 188).
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) نام قصری در یمن . لبید گوید :
غلب اللیالی خلف آل محرق
و کما فعلن بهرمز و بهرقل
و غلبن ابرهة الذی الفیته
قدکان خلد فوق غرفة موکل .
گویند موکل نام کسی است . اسودبن یعفر نیز گوید:
فان یک یومی قددنا و اخاله
لوارده یوماً الی ظل منهل
فقبلی مات الخالدان کلاهما
عمید بنی جحوان و ابن المظلل
و عمروبن مسعود و قیس بن خالد
و فارس رأس العین سلمی بن جندل
و اسبابه اهلکن عاداً و انزلت
عزیزاً یغنی فوق غرفة موکل
تغنیه بحاء الغناءمجیدة
بصوت رخیم او سماع مرتَّل .
نصر غرفه را به فتح اول آورده و گوید: جایی است در یمن ، میان جُرَش و صعدة در راه مکه . ولی معنای اول صحیح است و بیت لبید شاهد آن است مگر اینکه قول نصر بر جای دیگری اطلاق شود. (از معجم البلدان ).
منوچهری .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 52).
نظامی .
سعدی (بوستان ).