مترادف عجوزه : پیرزال، پیرزن، عجوز
متضاد عجوزه : پیرمرد
برابر پارسی : پیر، درهم شکسته، فرتوت
old woman, crony
doddering, biddy, crone, Gorgon, hag, witch
پیرزال، پیرزن، عجوز ≠ پیرمرد
عجوزة. [ ع َ زَ ] (ع ص ، اِ) پیره زن . (اقرب الموارد). عجوز است در لغت ردیه . (منتهی الارب ). العجوز فی لغة. (اقرب الموارد).