برابر پارسی : ناشایند، نابایسته، نابایست | نابایست
غیر ضروری
برابر پارسی : ناشایند، نابایسته، نابایست | نابایست
فارسی به انگلیسی
unnecessary, non-essential
extrinsic, inessential, superfluous, uncalled-for, unnecessary, dispensable, needless, nonessential
فارسی به عربی
زائد عن الحاجة , غیر ضروری
عربی به فارسی
بي نياز , نالا زم , غير ضروري , غير واجب , بيش از حد لزوم
مترادف و متضاد
خنثی، بیهوده، بی مصرف، عاری از فایده، غیر قابل استفاده، غیر ضروری، عاطل، زائد، نا کار، بی فایده، بلا استفاده، عبث، باطله
نامربوط، بی ربط، غیر ضروری
عرضی، غیر ضروری، چشم پوشیدنی، صرفنظر کردنی، چاره پذیر، معاف کردنی، غیر واجب
غیر اساسی، غیر ضروری، غیر اصلی، غیر مهم
بی مورد، غیر ضروری، زیادی، ناروا
غیر ضروری، غیر واجب، بیش از حد لزوم، غیر لازم، نالازم
غیر ضروری، غیر واجب، غیر اصلی، بی ذات
ناخوانده، غیر ضروری، نامطلوب، ناخواسته
کلمات دیگر: