مترادف عبری : عبرانی، کلیمی، یهودی
عبری
مترادف عبری : عبرانی، کلیمی، یهودی
فارسی به انگلیسی
Hebrew(language)
Hebraic
عربی به فارسی
زبان عبري , عبراني , يهودي
مترادف و متضاد
عبری، زبان عبری، عبرانی، یهودی
عبرانی، کلیمی، یهودی
فرهنگ فارسی
۱ - قوم بنی اسرائیل عبرانی . یا عبری یا عبرانی زبانی است از شعب زبان های سامی و آن زبانی است که عبرانیان یا اسرائیلیان در زمانی که ملتی مستقل داده بودند بدان مکالمه میکردند . کتب مقدس عهد عتیق ( تورات ) بدین زبان است و قدیمترین قسمت آن سروده دبوره ( داوران فصل وی ) است که تاریخ آنرا مقدم بر سال ۱٠٠٠ ق.م. میدانند . تقویم جزر ( قر. ۹ ق .م . ) کتیبه سیلوئه ( پایان قر. ۸ ق.م . ) و قریب ۲٠ کتیبه کم اهمیت تر بزبان عبری باقی است . بعری در تورات بنامهای زبان کنعان کنعانی و زبان یهودی نامیده شده . در زمان عیسی ۴ زبان عبرانی بزبانی که در فلسطین بدان سخن میگفتند و در آن عناصر آرامی غلبه داشت و آنرا غالبا سوری کلدانی مینامند اطلاق میشد . یا خط عبری خطی است منشعب از فنیقی . در آغاز زبان عبری با حروفی شبیه بزبان فنیقی نوشته میشد.سپس از روی الفبای آرامی حروف عبری مربع متداول گردید که کتاب مقدس را هنوز هم بدان خط نویسند . این خط را ازراست بچپ نویسند . الفبای آن داری ۲۲ حروف ( صامت ) است . حروف مصوت نوشته نمیشود.
عبرانی، یهودی، لغت یهود
( صفت ) ۱ - یهودی عبرانی . ۲ - زبان یهود عبرانی .
امراه عبری زن با اشک
عبرانی، یهودی، لغت یهود
( صفت ) ۱ - یهودی عبرانی . ۲ - زبان یهود عبرانی .
امراه عبری زن با اشک
فرهنگ معین
(عِ ) [ ع . ] (ص نسب . ) نک عبرانی .
لغت نامه دهخدا
عبری. [ ع ُ ری ی ] ( ع اِ ) کنار باساق که بر لب جوی روید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. ( اقرب الموارد ). سدر کنار جوی. ( مهذب الاسماء ). || نزد بعضی کنار بی ساق است. ( منتهی الارب ).
عبری. [ ع َ را ] ( ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، عباری. || عین عبری ؛ چشم پر اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ).
عبری. [ ع َ را ] ( ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، عباری. || عین عبری ؛ چشم پر اشک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ) ( اقرب الموارد ).
عبری . [ ع ُ ری ی ] (ع اِ) کنار باساق که بر لب جوی روید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کنار باساق که بر لب جوی روید و بزرگ شود. (اقرب الموارد). سدر کنار جوی . (مهذب الاسماء). || نزد بعضی کنار بی ساق است . (منتهی الارب ).
عبری . [ ع َ را ] (ع ص ) امراءة عبری ؛ زن با اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، عباری . || عین عبری ؛ چشم پر اشک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
۱. زبانی از شاخۀ زبان های سامی که میان یهودیان رایج است.
۲. خطی که این زبان با آن نوشته می شود.
۳. (اسم، صفت ) [قدیمی] هریک از افراد قوم یهود، یهودی.
۲. خطی که این زبان با آن نوشته می شود.
۳. (اسم، صفت ) [قدیمی] هریک از افراد قوم یهود، یهودی.
دانشنامه عمومی
عبری (عمان). شهرستان عبری (به عربی: ولایة عبری ) یکی از شهرستان های منطقه استان ظاهره در کشور پادشاهی عمان است.
صباح سنسلة.
صباح لحصن.
صباح الوسطی.
عبری یکی از قدیمیترین مناطق عمان است، ساکنان این شهرستان از دوران بسیار دور در این منطقه سکنا شده اند وآشیانه ساخته اند، در منطقه عبری چند دژ تاریخی وجود دارد که مشهورترین آن ها دژ عبری و دژ العرافی می باشد.
کتیبهٔ سر در ورودی دژ عبری نشان می دهد که این دژ قبل از چهار صدسال ساخته شده است، اما بعضی از ساکنان منطقه روایت می کنند که تاریخ بنای این دژ خیلی پیشینتر بوده است وتاریخی که بر روی سردر دژ حق شده است تاریخ بازسازی دژ می باشد. در این دژ چند واحد مسکونی وجود دارد و دژ دارای سه دروازه اصلی «بوابات» می باشد که به گویش محلی «صباحات» می نامند:
جمعیت آن در حدود ۸۲۶۰۶ هزار نفر می باشد.
صباح سنسلة.
صباح لحصن.
صباح الوسطی.
عبری یکی از قدیمیترین مناطق عمان است، ساکنان این شهرستان از دوران بسیار دور در این منطقه سکنا شده اند وآشیانه ساخته اند، در منطقه عبری چند دژ تاریخی وجود دارد که مشهورترین آن ها دژ عبری و دژ العرافی می باشد.
کتیبهٔ سر در ورودی دژ عبری نشان می دهد که این دژ قبل از چهار صدسال ساخته شده است، اما بعضی از ساکنان منطقه روایت می کنند که تاریخ بنای این دژ خیلی پیشینتر بوده است وتاریخی که بر روی سردر دژ حق شده است تاریخ بازسازی دژ می باشد. در این دژ چند واحد مسکونی وجود دارد و دژ دارای سه دروازه اصلی «بوابات» می باشد که به گویش محلی «صباحات» می نامند:
جمعیت آن در حدود ۸۲۶۰۶ هزار نفر می باشد.
wiki: عبری (عمان)
جدول کلمات
یهودی
پیشنهاد کاربران
عبری=ابرا =پدر آسمانی
اب=پدر
را=روح آسمانی
ابراهیم= آن پدر آسمانی
هیم=آن مذکر
هان=آن مونث
هون=آنها
اب=پدر
را=روح آسمانی
ابراهیم= آن پدر آسمانی
هیم=آن مذکر
هان=آن مونث
هون=آنها
عبر:تغییر شکل یافته "ابر"
عبری:ابری:هوایی که احتمال باریدن دارد، غیر آفتابی، هوای گرفته
عبرانی:ابر آنی=ابر تیره، ابری که خیلی زود شروع به باریدن میکند.
عبری:ابری:هوایی که احتمال باریدن دارد، غیر آفتابی، هوای گرفته
عبرانی:ابر آنی=ابر تیره، ابری که خیلی زود شروع به باریدن میکند.
به زبان عبری
ماه قمری
زاده مهر
عبری ازکلمه اِبری که مخفف کلمه ( ( ابراهیم ) ) است گرفته شده است وچون یهودیان اصل ونسب خود را به موسی ع ویعقوب ع ودرانتها به حضرت ابراهیم ع منتسب کرده اند زبانشان را ابراهیمی یاهمان عبری معرفی کرده اند زیرا آورده اند که او درکنعان ( فلسطین کنونی ) ساکن بوده است اما دلیل اینکه به جای اِبری کلمه را عبری می نویسند این بخاطر حفظ وماندگارماندن اصل تلفظ صحیح است.
کلمات دیگر: