کلمه جو
صفحه اصلی

غلغلک دادن

فارسی به انگلیسی

to tickle

فارسی به عربی

دغدغة

مترادف و متضاد

tickle (فعل)
خارش کردن، خاریدن، غلغلک دادن

kittle (فعل)
غلغلک دادن

titillate (فعل)
غلغلک دادن، غلغلک شدن، بطور لذت بخشی تحریک کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جنبانیدن انگشتان در زیر بغل پهلو و کف پای کسی تا بی اختیار به خنده افتد .

لغت نامه دهخدا

غلغلک دادن. [ غ ِ غ ِ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) جنبانیدن انگشتان در زیر بغل و پهلوی آدمی تا به خنده درآید. خارانیدن جایی حساس از تن کسی تا او را خنده افتد چون زیر بغل و کف دست و کف پای. غِلغِلَک. رجوع به غِلغِلَک شود.


کلمات دیگر: