خلاف کردن به ناراستی کشاندن
دروغ کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دروغ کردن. [ دُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خلاف کردن. به ناراستی کشاندن.
- دروغ کردن وعده را ؛ خلف وعد. خلاف ، اخلاف وعده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- دروغ کردن در سخن ؛ سمهجة. ( منتهی الارب ).
- دروغ کردن وعده را ؛ خلف وعد. خلاف ، اخلاف وعده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- دروغ کردن در سخن ؛ سمهجة. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
دروغ کردن: تکذیب کردن، دروغ انگاشتن. «دروغ کردند پیشتر از ایشان»، در ترجمه کذبت قبلهم قوم نوح ( 54:9 ) . موید الدین شیرازی، بنیاد تاویل
کلمات دیگر: