کلمه جو
صفحه اصلی

مسرفی

فرهنگ فارسی

اسراف کردن

لغت نامه دهخدا

مسرفی. [ م ُ رِ ] ( حامص ) مسرف بودن. اسراف کاری. اسراف کردن :
قاضی اسراف می کند ور جور
این همه مسرفی نمی شاید.
خاقانی.
و رجوع به مسرف شود.


کلمات دیگر: