کلمه جو
صفحه اصلی

بهشت گنگ

فرهنگ فارسی

گنگ دژ در شاهنامه فردوسی بنام [ بهشت گنگ ] یاد شده . یوستی نویسد : [ به نظر میرسد این محل که چینیان نیز بنام [ گنگ ] میشناختهاند ویک قسم بهشت گنگ است که برخی از شعرای ما آنرا بتخانه پنداشته و فرهنگها محل آنرا در ترکستان یا در چین قرار داده اند.
نام قلعه ایست که ضحاک در شهر بابل ساخته بود .

لغت نامه دهخدا

بهشت گنگ. [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت معلوم. ( برهان ). رجوع به ماده بعد شود.

بهشت گنگ. [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] ( اِخ )دارالملک افراسیاب. ( برهان ). نام شهری بوده در دارالملک افراسیاب. ( ناظم الاطباء ). از کتب تاریخی و ادبی ما برمی آید که در «گنگ دژ» در خوارزم ( خیوة حالیه ) واقع بوده است. در فصل 29 بند 10 بندهش آمده : کنگه دیز در طرف مشرق واقع است. چندین فرسنگ دور از دریای فراخکرت. در آبان یشت ( اوستا ) بندهای 54 و 57 دو بار نام «کنگ » یاد شده و یکبارنیز در زامیاد یشت بند 4 «آنتر - کنگه » آمده یعنی ( اندر کنگ ) این کوه غالباًدر شاهنامه «بهشت » گنگ نامیده شده. یوستی نویسد: «بنظر میرسد این محل که چینیان نیز بنام کنگ می شناخته اند و یک قسم بهشت روی زمین ایرانیان محسوب میشده ، بدست دسته ای از ایرانیان دروسط خاک توران در طرف شمال سیردریا برپا شده بود» لابد همین گنگ است که برخی از شعرای ما آنرا بتخانه پنداشته و فرهنگها محل آنرا در ترکستان یا در چین قرارداده اند. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). در نزهةالقلوب گوید موضعی است در مشرق که شب و روز در آن یکسان است و بعضی او را قبةالارض گویند. ( رشیدی ). نام شهری بوده که افراسیاب تعمیر کرده و دارالملک او بوده وآنجا را گنگ دژ نیز میگفته اند. چون کیخسرو و سپاه ایران بدنبال او بترکستان رفتند، او به گنگ دژ رفته بحفظ خود کوشید. ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
تضمین کنم بقافیه تنگ بیتکی
از شعرخویش کان بخوشی چون بهشت گنگ.
سوزنی.
ما را بهشت تست بکار و بکار نیست
سر برزدن ز خاک بهار و بهشت گنگ.
سوزنی.
گر طالب بهشت خدایی چرا نهی
دل بر نگارخانه چین و بهشت و گنگ.
سلاح الدین سگزی.

بهشت گنگ. [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] ( اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. ( برهان ). نام قلعه ای است در شهر بابل و همانا منظور او گنگ دژهیخت [گنگ دژهوخت ] بوده که بیت المقدس باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ ) نام قلعه ای است که ضحاک در شهر بابل ساخته بود. (برهان ). نام قلعه ای است در شهر بابل و همانا منظور او گنگ دژهیخت [گنگ دژهوخت ] بوده که بیت المقدس باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).


بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (اِخ )دارالملک افراسیاب . (برهان ). نام شهری بوده در دارالملک افراسیاب . (ناظم الاطباء). از کتب تاریخی و ادبی ما برمی آید که در «گنگ دژ» در خوارزم (خیوة حالیه ) واقع بوده است . در فصل 29 بند 10 بندهش آمده : کنگه دیز در طرف مشرق واقع است . چندین فرسنگ دور از دریای فراخکرت . در آبان یشت (اوستا) بندهای 54 و 57 دو بار نام «کنگ » یاد شده و یکبارنیز در زامیاد یشت بند 4 «آنتر - کنگه » آمده یعنی (اندر کنگ ) این کوه غالباًدر شاهنامه «بهشت » گنگ نامیده شده . یوستی نویسد: «بنظر میرسد این محل که چینیان نیز بنام کنگ می شناخته اند و یک قسم بهشت روی زمین ایرانیان محسوب میشده ، بدست دسته ای از ایرانیان دروسط خاک توران در طرف شمال سیردریا برپا شده بود» لابد همین گنگ است که برخی از شعرای ما آنرا بتخانه پنداشته و فرهنگها محل آنرا در ترکستان یا در چین قرارداده اند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). در نزهةالقلوب گوید موضعی است در مشرق که شب و روز در آن یکسان است و بعضی او را قبةالارض گویند. (رشیدی ). نام شهری بوده که افراسیاب تعمیر کرده و دارالملک او بوده وآنجا را گنگ دژ نیز میگفته اند. چون کیخسرو و سپاه ایران بدنبال او بترکستان رفتند، او به گنگ دژ رفته بحفظ خود کوشید. (از آنندراج ) (انجمن آرا) :
تضمین کنم بقافیه ٔ تنگ بیتکی
از شعرخویش کان بخوشی چون بهشت گنگ .

سوزنی .


ما را بهشت تست بکار و بکار نیست
سر برزدن ز خاک بهار و بهشت گنگ .

سوزنی .


گر طالب بهشت خدایی چرا نهی
دل بر نگارخانه ٔ چین و بهشت و گنگ .

سلاح الدین سگزی .



بهشت گنگ . [ ب ِ هَِ ت ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت معلوم . (برهان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.



کلمات دیگر: