کلمه جو
صفحه اصلی

تورانشاه

فرهنگ فارسی

ابن قاورد پادشاه از سلسله سلجوقیان کرمان ( ۴۹٠ - ۴۷۷ ه. ق . )
ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین بن نجم الدین ایوب از امرای بنی ایوب است ٠

لغت نامه دهخدا

تورانشاه . (اِخ ) ملک المعظم . وی هشتمین از ملوک ایوبی مصر و پسر ملک صالح نجم الدین ایوب است که پس از وفات پدر در سال 647 هَ . ق . به حکومت رسید و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.


تورانشاه . (اِخ ) ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین ایوب . ازامرای بنی ایوب است . وی در سودان و یمن جنگها کرد و فاتح شد و مدتی در دمشق و اسکندریه فرمانروا بود و در سال 576 هَ . ق . درگذشت و مردی کریم بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 167 شود.


تورانشاه. ( اِخ ) پادشاه ماوراءالنهر. ( ناظم الاطباء ). ملک توران.... و یقال : لملکها [توران ] توران شاه. ( منتهی الارب ). پادشاه توران ، چنانکه ایرانشاه پادشاه ایران است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). توران شه :
بزرگان بر او گوهر افشاندند
جهان پاک تورانشهش خواندند.
فردوسی.
که توران شه آن ناجوانمرد مرد
نگه کن که با شاه ایران چه کرد.
فردوسی.
رجوع به توران شود.

تورانشاه. ( اِخ ) نام وزیر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). خواجه جلال الدین وزیر شاه شجاع و ممدوح حافظ :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده تورانشاهم.
حافظ.
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم.
حافظ.
رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 388 و دستورالوزراء ص 249 و تاریخ گزیده و قاموس الاعلام ترکی شود.

تورانشاه. ( اِخ ) برادر سلطان شاه بن قاورد که پس ازبرادر در سال 476 هَ. ق. به سلطنت کرمان رسید و سیزده سال حکومت راند و در سال 487 هَ. ق. درگذشت. رجوع به سلاجقه کرمان و حبیب السیر و تاریخ افضل شود.

تورانشاه. ( اِخ ) پسر طغرل شاه ، از سلاجقه کرمان که پس از پدر با برادرانش ، بهرامشاه و ارسلانشاه به مدت هشت سال نزاع داشت و به هر چندگاه یکی از این سه نفر حاکم کرمان می شدند. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 479 و 480 و تاریخ افضل و قاموس الاعلام ترکی شود.

تورانشاه. ( اِخ ) ابن قطب الدین تهمتن. پادشاه هرموز که از حدود 747-779 هَ. ق. سلطنت کرد. ( از اعلام دیوان حافظ چ قزوینی ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 86، 137، 225، 226 و 355 و 375 شود.

تورانشاه. ( اِخ ) خواجه جلال الدین.... حاکم ابرقو و نشانده شاه شجاع. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 696، 697،706 و 707 و حبیب السیر ج 3 ص 305، 313 و 316 شود.

تورانشاه. ( اِخ ) ملک المعظم. وی هشتمین از ملوک ایوبی مصر و پسر ملک صالح نجم الدین ایوب است که پس از وفات پدر در سال 647 هَ. ق. به حکومت رسید و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

تورانشاه. ( اِخ ) ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین ایوب. ازامرای بنی ایوب است. وی در سودان و یمن جنگها کرد و فاتح شد و مدتی در دمشق و اسکندریه فرمانروا بود و در سال 576 هَ. ق. درگذشت و مردی کریم بود. ( از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 167 شود.

تورانشاه . (اِخ ) ابن قطب الدین تهمتن . پادشاه هرموز که از حدود 747-779 هَ . ق . سلطنت کرد. (از اعلام دیوان حافظ چ قزوینی ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 86، 137، 225، 226 و 355 و 375 شود.


تورانشاه . (اِخ ) برادر سلطان شاه بن قاورد که پس ازبرادر در سال 476 هَ . ق . به سلطنت کرمان رسید و سیزده سال حکومت راند و در سال 487 هَ . ق . درگذشت . رجوع به سلاجقه ٔ کرمان و حبیب السیر و تاریخ افضل شود.


تورانشاه . (اِخ ) پادشاه ماوراءالنهر. (ناظم الاطباء). ملک توران . ... و یقال : لملکها [توران ] توران شاه . (منتهی الارب ). پادشاه توران ، چنانکه ایرانشاه پادشاه ایران است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توران شه :
بزرگان بر او گوهر افشاندند
جهان پاک تورانشهش خواندند.

فردوسی .


که توران شه آن ناجوانمرد مرد
نگه کن که با شاه ایران چه کرد.

فردوسی .


رجوع به توران شود.

تورانشاه . (اِخ ) پسر طغرل شاه ، از سلاجقه ٔ کرمان که پس از پدر با برادرانش ، بهرامشاه و ارسلانشاه به مدت هشت سال نزاع داشت و به هر چندگاه یکی از این سه نفر حاکم کرمان می شدند. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 479 و 480 و تاریخ افضل و قاموس الاعلام ترکی شود.


تورانشاه . (اِخ ) خواجه جلال الدین ... . حاکم ابرقو و نشانده ٔ شاه شجاع . رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 696، 697،706 و 707 و حبیب السیر ج 3 ص 305، 313 و 316 شود.


تورانشاه . (اِخ ) نام وزیر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خواجه جلال الدین وزیر شاه شجاع و ممدوح حافظ :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده ٔ تورانشاهم .

حافظ.


تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم .

حافظ.


رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 388 و دستورالوزراء ص 249 و تاریخ گزیده و قاموس الاعلام ترکی شود.


کلمات دیگر: