ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین بن نجم الدین ایوب از امرای بنی ایوب است ٠
تورانشاه
فرهنگ فارسی
ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین بن نجم الدین ایوب از امرای بنی ایوب است ٠
لغت نامه دهخدا
تورانشاه . (اِخ ) ملک المعظم . وی هشتمین از ملوک ایوبی مصر و پسر ملک صالح نجم الدین ایوب است که پس از وفات پدر در سال 647 هَ . ق . به حکومت رسید و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تورانشاه . (اِخ ) ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین ایوب . ازامرای بنی ایوب است . وی در سودان و یمن جنگها کرد و فاتح شد و مدتی در دمشق و اسکندریه فرمانروا بود و در سال 576 هَ . ق . درگذشت و مردی کریم بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 167 شود.
بزرگان بر او گوهر افشاندند
جهان پاک تورانشهش خواندند.
نگه کن که با شاه ایران چه کرد.
تورانشاه. ( اِخ ) نام وزیر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). خواجه جلال الدین وزیر شاه شجاع و ممدوح حافظ :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده تورانشاهم.
شد منت مواهب او طوق گردنم.
تورانشاه. ( اِخ ) برادر سلطان شاه بن قاورد که پس ازبرادر در سال 476 هَ. ق. به سلطنت کرمان رسید و سیزده سال حکومت راند و در سال 487 هَ. ق. درگذشت. رجوع به سلاجقه کرمان و حبیب السیر و تاریخ افضل شود.
تورانشاه. ( اِخ ) پسر طغرل شاه ، از سلاجقه کرمان که پس از پدر با برادرانش ، بهرامشاه و ارسلانشاه به مدت هشت سال نزاع داشت و به هر چندگاه یکی از این سه نفر حاکم کرمان می شدند. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 479 و 480 و تاریخ افضل و قاموس الاعلام ترکی شود.
تورانشاه. ( اِخ ) ابن قطب الدین تهمتن. پادشاه هرموز که از حدود 747-779 هَ. ق. سلطنت کرد. ( از اعلام دیوان حافظ چ قزوینی ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 86، 137، 225، 226 و 355 و 375 شود.
تورانشاه. ( اِخ ) خواجه جلال الدین.... حاکم ابرقو و نشانده شاه شجاع. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 696، 697،706 و 707 و حبیب السیر ج 3 ص 305، 313 و 316 شود.
تورانشاه. ( اِخ ) ملک المعظم. وی هشتمین از ملوک ایوبی مصر و پسر ملک صالح نجم الدین ایوب است که پس از وفات پدر در سال 647 هَ. ق. به حکومت رسید و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
تورانشاه. ( اِخ ) ملک المعظم شمس الدوله فخرالدین ایوب. ازامرای بنی ایوب است. وی در سودان و یمن جنگها کرد و فاتح شد و مدتی در دمشق و اسکندریه فرمانروا بود و در سال 576 هَ. ق. درگذشت و مردی کریم بود. ( از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 167 شود.
تورانشاه . (اِخ ) ابن قطب الدین تهمتن . پادشاه هرموز که از حدود 747-779 هَ . ق . سلطنت کرد. (از اعلام دیوان حافظ چ قزوینی ). رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 86، 137، 225، 226 و 355 و 375 شود.
تورانشاه . (اِخ ) برادر سلطان شاه بن قاورد که پس ازبرادر در سال 476 هَ . ق . به سلطنت کرمان رسید و سیزده سال حکومت راند و در سال 487 هَ . ق . درگذشت . رجوع به سلاجقه ٔ کرمان و حبیب السیر و تاریخ افضل شود.
بزرگان بر او گوهر افشاندند
جهان پاک تورانشهش خواندند.
فردوسی .
که توران شه آن ناجوانمرد مرد
نگه کن که با شاه ایران چه کرد.
فردوسی .
رجوع به توران شود.
تورانشاه . (اِخ ) پسر طغرل شاه ، از سلاجقه ٔ کرمان که پس از پدر با برادرانش ، بهرامشاه و ارسلانشاه به مدت هشت سال نزاع داشت و به هر چندگاه یکی از این سه نفر حاکم کرمان می شدند. رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 479 و 480 و تاریخ افضل و قاموس الاعلام ترکی شود.
تورانشاه . (اِخ ) خواجه جلال الدین ... . حاکم ابرقو و نشانده ٔ شاه شجاع . رجوع به تاریخ گزیده ج 1 ص 696، 697،706 و 707 و حبیب السیر ج 3 ص 305، 313 و 316 شود.
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بنده ٔ تورانشاهم .
حافظ.
تورانشه خجسته که در من یزید فضل
شد منت مواهب او طوق گردنم .
حافظ.
رجوع به دیوان حافظ چ قزوینی ص 388 و دستورالوزراء ص 249 و تاریخ گزیده و قاموس الاعلام ترکی شود.