کلمه جو
صفحه اصلی

انبارده

فارسی به انگلیسی

saturated

فرهنگ فارسی

( اسم ) پر شده مملو انباشته.
ده از بخش نور شهرستان آمل آب از زهاب رود محلی . محصول : برنج و لبنیات .

فرهنگ معین

(اَ دِ یا دَ ) (اِمف . انباردن ) پرشده ، مملو، انباشته .

لغت نامه دهخدا

انبارده . [ اَم ْ دَ / دِ ] (ن مف ) انباشته . پرکرده . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). پر. مملو. (از شعوری ج 1 ورق 129 الف ). || پرنعمت . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).بانعمت . (برهان قاطع). با نعمت و دولت . (ناظم الاطباء). فره . (دهار). پرکرده ٔ نعمت . پرکرده با نعمت . (مؤید الفضلاء). مُتْرَف . (دهار) (مهذب الاسماء). || پر کردن . (آنندراج ، ذیل انبار). پر کردن و انباشتن . (از انجمن آرا) .


انبارده . [اَم ْ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل با190 تن سکنه . آب آن از زهاب رود محلی و محصول آن برنج و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


انبارده. [ اَم ْ دَ / دِ ] ( ن مف ) انباشته. پرکرده. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). پر. مملو. ( از شعوری ج 1 ورق 129 الف ). || پرنعمت. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ).بانعمت. ( برهان قاطع ). با نعمت و دولت. ( ناظم الاطباء ). فره. ( دهار ). پرکرده نعمت. پرکرده با نعمت. ( مؤید الفضلاء ). مُتْرَف. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). || پر کردن. ( آنندراج ، ذیل انبار ). پر کردن و انباشتن. ( از انجمن آرا ) .

انبارده. [اَم ْ دِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش نور شهرستان آمل با190 تن سکنه. آب آن از زهاب رود محلی و محصول آن برنج و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ عمید

۱. انباشته.
۲. پرکرده.

دانشنامه عمومی

انبارده، روستایی است از توابع بخش چمستان شهرستان نور در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان میان رود (نور) قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۴۲ نفر (۶۷خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/anbaar de/ از توابع دهستان ناییج نور


کلمات دیگر: