کلمه جو
صفحه اصلی

شاهسون ها

دانشنامه عمومی

شاهسَوَن (به زبان ترکی اِلسَوَنی: شَسَوَن یا شَهسَوَن)، نام تعدادی گروه ایلی از مردم آذربایجان است که در بخش هایی از شمال غرب ایران به ویژه دشت مغان و ارومیه و اردبیل و نواحی خرقان و خمسه، واقع در میان زنجان و تهران به سر می برند. شواهد موجود بیانگر آن است که اگر نه همه، دست کم تعدادی از این گروه ها از دشت مغان به خرقان و خمسه کوچیده اند. (که البته نباید این گروه را با اتحادیه ایل خمسه فارس اشتباه گرفت). شیوه زندگی و بسیاری از ویژگی های فرهنگی -علی الخصوص آلاچیق های نیم کره ای- آن ها را از سایر گروه های ایلی ایران حتی ایلات خرقان و خمسه متمایز می سازد. پاره ای از این ویژگی ها را که منشأ ترکی دارند می توان در میان سایر ایلات ترک زبان ایران مشاهده کرد.
در وهله اول از واژه شاهسون معنای سرسپردگان شاه استنباط می گردد. (دوستداران شاه)
در وهله دوم، این واژه بیانگر سر سپاری به طریقت صفویه، مذهب شیعه و ائمه به خصوص علی بن ابی طالب است که شاهان صفویه نمایندگان آنان به شمار می رفتند و نه تجلی و تجسم آنان.
و در وهله سوم واژه شاهسون حس انزجار و مخالفت شدیدی را نسبت به عثمانی سنی مذهب که دشمن دیرینه صفویان شیعه مذهب بودند، پدیدمی آورد. اعلام شاهسونی از سوی رؤسای قبایل بدین معنا بود که آنان پیروی از فرامین شاه را در حکم فرایض دینی و اخلاقی خود تلقی می کردند.
در وهله چهارم می توان معنا و مفهوم شاهسونی را در حس میهن دوستی و ایران پرستی در نزد مردمان شاهسون جستجو کرد.
۳۰۰،۰۰۰
عنوان شاهسون به زبان ترکی به معنی شاه دوست است. این عنوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ال سون یا دوستدار مردم تغییر نام یافت. اسکندر بیگ ترکمان مورخ معروف عصر صفوی کلمه «شاهی سیون» را ضمن وقایع فتح عراق در دوره شاه اسماعیل اول و همچنین بیان وقایع زمان شاه طهماسب به کار برده است. اما اصطلاح سیاسی این شعار زمانی اهمیت پیدا کرد که به طرفداران شاه اسماعیل دوم اطلاق شد و این در حالی بود که بر سر جانشینی شاه طهماسب بین جانشینان او اختلاف افتاد و در این میان دختر طهماسب به نام پریخان خانم که سیاستمدار مقتدری بود به طرفداری از اسماعیل میرزا خود را شاهی سون اعلام نمود.
امروزه شاهسون ها علاوه بر مناطق گسترده ای از کشور ایران در دیگر کشورهای همسایه از جمله جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، افغانستان و کشمیر، سوریه نیز سکونت دارند.


کلمات دیگر: