مترادف توازن : برابری، تعادل، قرینه، موازنه، هم سنگی، هم وزنی، تناسب، موزونی
برابر پارسی : هم سنگی، هم وزنی
aplomb, balance, counterpoise, equation, equipoise, poise
equilibrium, balance
همسنگی، هموزنی
تناسب، موزونی
۱. برابری، تعادل
۲. قرینه، موازنه
۳. همسنگی، هموزنی
۴. تناسب، موزونی
برابری، تعادل
قرینه، موازنه
درجۀ تطبیق الکتریکی میان دو طرف هر زوجسیم بافه یا میان مدار دوسیمه و شبکۀ تطبیقدهی در مجموعۀ پایاندهی چهارسیمه
هم آهنگ شدن، هم آهنگی.
هم بستگی و هماهنگی (برای غیر انسان)