کلمه جو
صفحه اصلی

توازن


مترادف توازن : برابری، تعادل، قرینه، موازنه، هم سنگی، هم وزنی، تناسب، موزونی

برابر پارسی : هم سنگی، هم وزنی

فارسی به انگلیسی

aplomb, balance, counterpoise, equation, equipoise, poise


equilibrium, balance, assonance, aplomb, counterpoise, equation, equipoise

equilibrium, balance


فارسی به عربی

اتزان , انسجام , میزان

مترادف و متضاد

هم‌سنگی، هم‌وزنی


تناسب، موزونی


۱. برابری، تعادل
۲. قرینه، موازنه
۳. همسنگی، هموزنی
۴. تناسب، موزونی


harmony (اسم)
تطبیق، همسازی، هم اهنگی، ساز، توازن، هارمونی

balance (اسم)
میزان، تعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، تتمه حساب

parity (اسم)
تساوی، تعادل، توازن، برابری، زوجیت، زوج بودن

poise (اسم)
وضع، توازن، ثبات، وقار، نگاهداری، وزنه متحرک

equipoise (اسم)
میزان، تعادل، توازن، برابری در وزن

برابری، تعادل


قرینه، موازنه


فرهنگ فارسی

درجۀ تطبیق الکتریکی میان دو طرف هر زوج‌سیم بافه یا میان مدار دوسیمه و شبکۀ تطبیق‌دهی در مجموعۀ پایان‌دهی چهارسیمه


هموزن شدن، همسنگ شدن، باهم برابرگشتن دروزن
۱ -( مصدر ) هموزن شدن همسنگ گردیدن . ۲ - ( اسم ) هموزنی همسنگی . جمع : توازنات .
مقابل روبرو

فرهنگ معین

(تَ زُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) هم وزن شدن ، هم سنگ گردیدن . ۲ - (اِمص . ) هم - وزنی ، هم سنگی . ج . توازنات .

لغت نامه دهخدا

توازن. [ ت َ زُ ] ( ع مص ) به همسنگ آمدن. ( زوزنی ). هم سنگ شدن. ( دهار ). برابر و هم سنگ شدن دو چیز. ( آنندراج ). هموزن شدن و همدیگر سنجیده گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هم سنگی. معادله. سنجیدن. سنجش. بهم سنجیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

هم وزن شدن، هم سنگ شدن، با هم برابر گشتن در وزن.

دانشنامه عمومی

هم آهنگ شدن، هم آهنگی.


هم بستگی و هماهنگی (برای غیر انسان)


فرهنگستان زبان و ادب

{balance} [مهندسی مخابرات] درجۀ تطبیق الکتریکی میان دو طرف هر زوج سیم بافه یا میان مدار دوسیمه و شبکۀ تطبیق دهی در مجموعۀ پایان دهی چهارسیمه

پیشنهاد کاربران

هم وزن شدن یابرابری

برابربودن


کلمات دیگر: