مترادف افکار : اذهان، اندیشه ها، فکرها
برابر پارسی : اندیشه ها، پندار، اندیشه ها
thoughts, reflections, ideas, minds, cares
thoughts, opinion(s)
اذهان، اندیشهها، فکرها
افکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.
مولوی .
افکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
فکْر#NAME?
اندیش هها