کلمه جو
صفحه اصلی

افکار


مترادف افکار : اذهان، اندیشه ها، فکرها

برابر پارسی : اندیشه ها، پندار، اندیشه ها

فارسی به انگلیسی

thoughts, opinion, opinion(s)

thoughts, reflections, ideas, minds, cares


thoughts, opinion(s)


فارسی به عربی

صدر , فکر

مترادف و متضاد

breast (اسم)
سینه، پستان، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان

thoughts (اسم)
افکار، خاطرات

اذهان، اندیشه‌ها، فکرها


فرهنگ فارسی

فکرها، اندیشه ها، جمع فکر
( اسم ) جمع فکر اندیشه ها فکرها .
خسته . مجروح

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ فکر، اندیشه ها.

لغت نامه دهخدا

افکار. [ اِ ] ( ع مص ) اندیشه کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). اندیشیدن. اعمال نظر و فکرکردن. ( از اقرب الموارد ). تفکیر. ( اقرب الموارد ).

افکار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات. اوهام. تدابیر. ( ناظم الاطباء ) :
خاصه هرشب جمله افکار عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول.
مولوی.

افکار. [ اَ ] ( ص ) خسته. مجروح. افگار ( با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن. ( مهذب الاسماء ) ( یادداشت مؤلف ). زمین گیر.

افکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.


افکار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات . اوهام . تدابیر. (ناظم الاطباء) :
خاصه هرشب جمله افکار عقول
نیست گردد غرق در بحر نغول .

مولوی .



افکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= فکْر

فکْر#NAME?


فرهنگ فارسی ساره

اندیش هها


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی و اوپ ( = جمع ) فکر است و پارسی آن اینهاست:
مانْزان، مانْزاس ( مانز از اوستایی: مانز دَزوم= فکر + «ان، اس» ) ( اس پسوند اوپ ( = جمع ) در سنسکریت است )
مَئیتان، مَئیتاس ( مَئیت از اوستایی: مَئیتی= فکر + «ان، اس» )
چینتان، چینتاس ( چینتا= فکر؛ سنسکریت + «ان، اس» )
مانیژان، مانیژاس ( مانیژ از سنسکریت: مانیشا= فکر + «ان، اس» )

جمع فکر
فکر ها

تخیل وباور

آزرده و زخمی

جمع فکر
فکری

اَفْکار: جمع فکر، اندیشه ها
اَفْگار:زخمی
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. افکار ( جمع فکر ) به معنای" اندیشه ها" است، ولی افگار ( با حرف گ ) واژه ی فارسی و به معنای" زخمی" است. امروزه این واژه متروک شده است و فقط در بعضی از ترکیبات به کار می رود مانند "دل افگار" و مخفف آن "دل فگار". افگار را افکار نیز می نویسند که بدل از آن است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۳۱. )



کلمات دیگر: