کلمه جو
صفحه اصلی

افتادگی


مترادف افتادگی : تواضع، شکسته نفسی، فروتنی

متضاد افتادگی : تکبر، غرور

فارسی به انگلیسی

hiatus, earthiness, humbleness, humility, lacuna, modesty, self-effacement, omission

humility, omission


earthiness, humbleness, humility, lacuna, modesty, self-effacement


فارسی به عربی

اذلال

مترادف و متضاد

humility (اسم)
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی

self-effacement (اسم)
افتادگی، ناچیز شماری خود

تواضع، شکسته‌نفسی، فروتنی ≠ تکبر، غرور


فرهنگ فارسی

۱ - فروتنی تواضع . ۲ - خواری ذلت . ۳ - نقصان کاست : این کتاب افتادگی دارد .

فرهنگ معین

( اُ ) (حامص . ) ۱ - فروتنی ، تواضع . ۲ - خواری ، ذلت .

لغت نامه دهخدا

افتادگی. [ اُ دَ / دِ ] ( حامص ) فروتنی. ( ناظم الاطباء ). تواضع و انکسار. ( آنندراج ). فروتنی و تواضع. ( از مؤید ). خضوع. بی شرارتی. صفت افتادن. ( یادداشت بخط مؤلف ). پشت خم دادن ، پشت خم کردن ، پشت دوتا کردن ، تواضع کردن ، انکساری ، از مترادفات افتادگی است. ( از مترادفات ص 101 ) :
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک.
سعدی.
حافظ افتادگی از دست مده زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.
حافظ.
افتادگی لوازمه اصل دولت است
نخلی که باثمر نشود خم نمی شود.
امین ( از آنندراج ).
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است.
پوریای ولی.
|| حقارت و ابتذال. ( آنندراج ). خواری. ذلت. ( ناظم الاطباء ). سرافکندگی. ( یادداشت مؤلف ) :
افتادگیم به طالعم نیست
در پای خمی چرا نیفتم.
|| کنایه از احتیاج و نکبت. ( آنندراج ) :
نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت
پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را.
وحید ( از آنندراج ).
|| نقصان. کاست. ( فرهنگ فارسی معین ). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. ( یادداشت مؤلف ). سقوط. ( ناظم الاطباء ): این کتاب افتادگی دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. حالت افتاده بودن.
۲. [مجاز] فروتنی، تواضع: ز خاک آفریدت خداوند پاک / پس ای بنده افتادگی کن چو خاک (سعدی۱: ۱۱۵ ).
۳. [مجاز] کمبود، نقص.

دانشنامه عمومی

خطا، اشتباه در عبارت با این حال این نسخه هم از خطا و افتادگی خالی نیست.



کلمات دیگر: