مترادف توالد : تناسل، تولید مثل، زادن، زادوولد، زایش، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
توالد
مترادف توالد : تناسل، تولید مثل، زادن، زادوولد، زایش، تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
فارسی به انگلیسی
reprouction
مترادف و متضاد
تناسل، تولید مثل، زادن، زادوولد، زایش
تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
۱. تناسل، تولید مثل، زادن، زادوولد، زایش
۲. تولیدمثل کردن، زادوولد کردن
فرهنگ فارسی
ازیکدیگرزادن، بسیاربچه آوردن
۱ -( مصدر ) از یکدیگر زادن . ۲- ( مصدر ) بسیار فرزند آوردن زاد و زه کردن . ۳ - ( اسم ) زایش . جمع : توالدات .
۱ -( مصدر ) از یکدیگر زادن . ۲- ( مصدر ) بسیار فرزند آوردن زاد و زه کردن . ۳ - ( اسم ) زایش . جمع : توالدات .
فرهنگ معین
(تَ لُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از یکدیگر زادن . ۲ - بسیار فرزند آوردن .
لغت نامه دهخدا
توالد. [ ت َ ل ُ ] ( ع مص ) بهم ( با هم ) بزادن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( منتهی الارب ). بهم زادن. ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). از یکدیگر زادن. ( آنندراج ). زه و زاد. زاد و زه. تناسل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بسیار شدن قوم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیار شدن فرزند. ( آنندراج ). بسیار شدن. ( از اقرب الموارد ). یقال : توالدوا؛ ای کثروا و ولد بعضهم بعضاً. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.
فرهنگ عمید
۱. بسیاربچه آوردن، بسیارشدن قوم به واسطۀ فرزند بسیار زادن.
۲. تولیدمثل کردن، زادوولد کردن.
۲. تولیدمثل کردن، زادوولد کردن.
کلمات دیگر: