کلمه جو
صفحه اصلی

بول


مترادف بول : ادرار، پیشاب، شاش، گمیز، نجاست

متضاد بول : غایط

برابر پارسی : پیشاب

فارسی به انگلیسی

piss, urine

urine


فارسی به عربی

بول

عربی به فارسی

پيشاب , ادرار , زهر اب , بول , شاش


مترادف و متضاد

urine (اسم)
شاش، ادرار، بول، پیشاب، زهر اب

ادرار، پیشاب، شاش، گمیز، نجاست ≠ غایط


فرهنگ فارسی

جان آهنگساز و ارگ نواز انگلیسی ( و ٠ حدود ۵۶۲ - ف۱۶۲۸ ٠ م ٠ ) مولف قطعاتی برای ارگ و ویرژینال ٠ توضیح به خطا قطعه [ خداشاه را نجات دهد ] را به دو نسبت داده اند ٠
شاش، پیشاب، کمی
( اسم ) ۱ - پیشاب گمیز شاش ادار. ۲ - ( مصدر ) گمیز انداختن شاشیدن .
کمیز انداختن . کمیز انداختن و شاش کردن . یا جاری شدن آب و مانند آن .

فرهنگ معین

[ ع . ] ( اِ. ) پیشاب ، ادرار، شاش .

لغت نامه دهخدا

بول. [ ب َ ] ( ع اِ ) کمیز. ج ، ابوال. ( منتهی الارب ). آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود. ج ، ابوال. ( از اقرب الموارد ). شاش. و فارسیان با لفظ کردن بمعنی شاشیدن استعمال نمایند. ( آنندراج ). کمیز و شاش. ج ، ابوال.( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). شاشه. ( غیاث ). پیشاب.کمیز. شاش. ادرار. ( فرهنگ فارسی معین ) :
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر.
مولوی.
جام می مستی شیخ است ای فلیو
کاندر او دردی نگنجد بول دیو.
مولوی.
چو بام بلندش کند خودپرست
کند بول و خاشاک بربام بر.
سعدی.
- بول ابیض ؛ بول که برنگ کاغذ باشد. بول که برنگ بلور باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- بول الدم ؛ که آنچه بیرون آید [بجای شاش ] خون بود. ( بحر الجواهر ). بول که خون با آن خارج شود.
- بول الدموی ؛ هو المختلط بالدم. ( بحر الجواهر ). بول بخون آمیخته.
- بول الیرقانی ؛ هوالاحمر الضارب الی السودا و الصفرة. ( بحر الجواهر ).
- امثال :
بول و قولش یکی است .
|| ولد.( منتهی الارب ). فرزند. ( آنندراج ). ولد و پسر. ( ناظم الاطباء ). || عدد بسیار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

بول. [ ب َ ] ( ع مص ) کمیز انداختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کمیز انداختن و شاش کردن. ( ناظم الاطباء ). کمیز انداختن و شاشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || جاری شدن آب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شکافته شدن. ( آنندراج ).

بول . [ ب َ ] (ع اِ) کمیز. ج ، ابوال . (منتهی الارب ). آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود. ج ، ابوال . (از اقرب الموارد). شاش . و فارسیان با لفظ کردن بمعنی شاشیدن استعمال نمایند. (آنندراج ). کمیز و شاش . ج ، ابوال .(مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شاشه . (غیاث ). پیشاب .کمیز. شاش . ادرار. (فرهنگ فارسی معین ) :
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر.

مولوی .


جام می مستی شیخ است ای فلیو
کاندر او دردی نگنجد بول دیو.

مولوی .


چو بام بلندش کند خودپرست
کند بول و خاشاک بربام بر.

سعدی .


- بول ابیض ؛ بول که برنگ کاغذ باشد. بول که برنگ بلور باشد. (یادداشت بخط مؤلف ).
- بول الدم ؛ که آنچه بیرون آید [بجای شاش ] خون بود. (بحر الجواهر). بول که خون با آن خارج شود.
- بول الدموی ؛ هو المختلط بالدم . (بحر الجواهر). بول بخون آمیخته .
- بول الیرقانی ؛ هوالاحمر الضارب الی السودا و الصفرة. (بحر الجواهر).
- امثال :
بول و قولش یکی است .
|| ولد.(منتهی الارب ). فرزند. (آنندراج ). ولد و پسر. (ناظم الاطباء). || عدد بسیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).

بول . [ ب َ ] (ع مص ) کمیز انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کمیز انداختن و شاش کردن . (ناظم الاطباء). کمیز انداختن و شاشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || جاری شدن آب و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شکافته شدن . (آنندراج ).


فرهنگ عمید

= ادرار

ادرار#NAME?


دانشنامه عمومی

بول (ابهام زدایی). بول ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بول (بادن)
بول (دهانه)
بول (نان)

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:پیشاب (طب جدید)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بَوْل، واژه ای عربی به معنای پیشاب /گُمیز می باشد.
برخی از حکیمان دوره اسلامی برای بول آدمی و بعض جانوران خواصی ذکر کرده اند که عمدتاً مأخوذ از نوشته های دو حکیم یونانی، جالینوس (قرن دوم میلادی)، و دیوسکوریدس (قرن اول میلادی) است (جمعِ بول)، ص ۲۹۶ـ۲۹۷؛.
جالینوس، از جمله، می گوید: پیشاب، حارّ و حادّ و بسیار جالی (=زداینده، پاک کننده) است. لذا گازُران جامه های بسیار چرکین را با آن می شویند.
حرارت پیشاب آدمی از حرارت گمیز دیگر جانوران کم تر است. به سبب همین قوّة جَلاءِ (زدایندگی) بول، پزشکان زخمهای عمیق، جَرَب، زخمهای ریمِن (و جز این ها) را با آن درمان می کردند. خلاصه ای از گفته های دیوسکوریدس چنین است: خوردنِ پیشابِ خویش پادزهر افعی گزیدگی و سَمهای کُشنده است. ریختن آمیزه گمیز آدمی و نَطرون (بوره) بر جای گزشِ سگ هار و بر اندامِ مبتلا به جَرَب و خارش، آن ها را درمان می کند.
جَلایِ (پاک کنندگیِ) گمیز کهن برای درمان زخمهای نمناکِ سَر، حَزاز (= «شوره سر»)، جربِ سر و آبله بیش از آنِ بولِ تازه است و از پراکنش زخمهایِ «خبیث» در بدن جلوگیری می کند.
چکاندن پیشاب در گوش، ریم گوش را می خشکاند.
خوردن پیشاب پسرِ نابالغ نَفَس تنگی را درمان می کند.
در مورد بیماری های چشم، گمیز و عسل جوشانده در آوندی مسین لکّه سفیدِ (قرنیه) چشم را می زداید و برای رفع رَمَد (=چشم درد) و تاری چشم سودمند است. با گمیز و مِسِ قُبرُسی چسبی می سازند که زرگران قطعات خود را با آن به هم می چسبانند.
مالیدن دُرْدِ (رسوبِ) پیشاب نسبتاً کهن بر حُمره (بادِ سرخ)، آن را آرام می کند.
چکاندن گمیز گاو نر آمیخته به گَردِ مُرّ (=مورْد) در گوش، گوشْ درد را تسکین می دهد.
خوردن گمیز گاو نر یا گورخر با سُنبل الطّیب حَبن (= استسقاء) لَحمی را رفع می کند.
خوردن گمیز خر درمانگر درد گُرده است.
ابن بیطار از مؤلفی که نامش را نبرده است، شیوه دقیق تهیه چسب مذکور، معروف به «لِزاق الذَّهَب» (=چَسبِ زر)، را نقل کرده است: پیشاب پسر نابالغ را چند روز در آفتاب در هاونی که خود و دسته اش مِسی باشد می کوبند تا مس بسیاری به آن پیشاب آمیخته شود.
ضمناً این پیشاب مس آلود در علاج زخمهای «خبیث» دیر درمان اثر و «سود عجیبی دارد».
ا بن بیطار از شریف اِدریسی (متوفی ۱۱۶۶میلادی) نیز نقل کرده که شُست و شوی چشمان با پیشاب، هر بامداد و شام، «عمو» (کذا؛ ظاهراً= عَمَش: ضعف بینایی همراه با اشکریزش) را زایل می کند.
ابن سینا چند مطلب نسبتاً تازه درباره بول دارد، مثلاً: بول گرم و خشک است. ضماد پیشاب آدمی آمیخته به خاکستر چوب رَز بر جای خونریزی، خون را بند می آورد.
ضماد پیشاب، بویژه اگر به بورَق و شیره ترش اُترج آمیخته شود، برای رفع تقشّر (= پوست پوست شدن)، خارش و بَرَص سودمند است.
به جای گمیزِ منعقد شده در آوند مسین (مذکور در بالا) می توان از پیشابِ پخته شده با کُرّاث (=تَره) استفاده کرد.
شستن موی سر با گمیز سگِ ماده، موی را، همچون بهترین خضاب، سیاه می کند.
مجوسی فصل کوتاهی به خواص گمیزِ برخی از جانوران اختصاص داده است: نَطول (=کُمپرسِ گرم، شست و شو) با گمیز دَواب یا نشستن در آن برای درد مفاصل سودمند است.
گمیز شُتر گرم، خشکاننده و قابض است؛ درد سپرز و «الماء الاصفر» را درمان می کند؛ شستن سر با آن برای حَزاز و سَعْفَه (=گَری ؟)، چکاندن آن در گوش برای زخمهای گوش، خوردن آن با یک نوشیدنی برای بادهای معده و روده ها و زهدان، و استنشاق آن برای درمان نارسایی حس بویایی سودمند است.
مالیدنِ گمیز سگ، بر زگیل، آن را از میان می برد.
گمیز بز برای استسقاء خوب است.
گمیز گاو، اگر اشنان در آن خیسانده شود، برای دل درد ناشی از «سردی» و برای بواسیر سودمند است.
گمیز گاومیش آمیخته به مُرّ، اگر در گوش چکانند، گوش درد ناشی از برودت را آرام می کند.
گمیز شب پَره برای رفع سفیدی در (قرنیه چشم) سودمند است.
احکام فقهی بول
بول انسان و هر حیوان حرام گوشتی که دارای خون جهنده باشد نجس است. این حکم تنها به استناد روایاتی است که به بحث حلال گوشتی و خون جهنده داشتن حیوانات پرداخته اند روایاتی وجود دارد مبنی بر این که بول حیوانات حلال گوشت نجس نیست.
جدا از مسئله نجاست، پاره ای از فقهای امامیه، بول را یکی از خبائث، و آیه یُحلُ لَهُمُ الطَیِّباتِ وَ یُحَّرِمُ عَلیَهمُ الخبائِثِ را دلیل قرآنیِ حرمت شرب و خرید و فروشِ همه انواع بول دانسته اند. با اینهمه، خرید و فروش و نوشیدن بول برخی از چارپایان، به ویژه شتر، به دلیل مستندات روایی و خواص دارویی آن جایز بوده است، تا آن جا که در برخی روایات بول شتر را از شیرش سودمند تر دانسته اند. ازینرو برخی فقیهان نیز خرید و فروش بول شتر را بر این اساس، و بول دیگر حیوانات حلال گوشت را به شرط وجود منفعت قابل اعتنا جایز دانسته اند.
خروج بول در هر شرایطی ناقض وضو و غسل است.
مکان یا شیئی که به بول متنجس شده می تواند با آب، و در پاره ای موارد با زمین پاک یا تابش آفتاب تطهیر شود، اما به عکس سایر نجاسات، نجاست بول با دو بار شستن از بین می رود.
در فقه اسلامی در شرایطی خاص بول کردن ـ به دلیل حرمت یا کراهت ـ نهی شده است، از جمله: بول کردن رو به قبله، در ملک غصبی، در آب و به ویژه در آب راکد، در حال ایستاده، زیر درختان میوه دار، در معابر عمومی ، در لانه حیوانات یا حشرات، یا در حال خوردن و آشامیدن یا سخن گفتن. نیز در روایات امامیه توصیه شده است که مکان دفع بول (مبال یا بالوعه) حَدِّ معینی از چاه آب آشامیدنی فاصله داشته باشد. این فاصله به نسبت سختی یا نرمی زمین و هم سطحی چاه آب با بالوعه و عدم آن، متفاوت است.


[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۴(بار)

گویش مازنی

/bool/ شخم عمیق - دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جاری

۱شخم عمیق ۲دره ی کوچک ۳جوانه ی تمشک ۴جاری


پیشنهاد کاربران

فرمان منگوله دار پاپ. فرمان رسمی پاپ. Papal bull

بول ( Bol ) : در زبان ترکی یعنی فراوان


کلمات دیگر: