کلمه جو
صفحه اصلی

افزایش


مترادف افزایش : ازدیاد، استکثار، اضافه، افزونی، تزاید، تکثیر، فزونی

متضاد افزایش : کاهش

فارسی به انگلیسی

addition, increase


addition, access, accession, augmentation, build-up, buildup, enhancement, escalation, increase, increment, raise, reaction, rise, step-up, swell, swelling

addition, access, accession, augmentation, build-up, buildup, enhancement, escalation, increase, increment, raise, reaction, rise, step-up, swell, swelling, up


فارسی به عربی

اضافة , تحسین , زیادة , ضرب , ملحق , موافقة , نمو , وصول

مترادف و متضاد

ازدیاد، استکثار، اضافه، افزونی، تزاید، تکثیر، فزونی ≠ کاهش


amplification (اسم)
تقویت، تشدید، افزایش، بسط، توسعه

augmentation (اسم)
تقویت، تشدید، افزایش، اضافه

increase (اسم)
فزونی، افزایش، اضافه، ترقی، توسعه، رشد، تکثیر

addition (اسم)
سرک، افزایش، ضمیمه، اضافه، جمع، لقب، متمم اسم، اسم اضافی، ترکیب چند ماده با هم

gain (اسم)
افزایش، حصول، استفاده، سود، منفعت، فایده، صرفه، نفع، بهره تقویت، غرض

intensification (اسم)
تشدید، افزایش، پرقوت سازی، افزون شدگی

accession (اسم)
نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، احقاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شیء اضافه یا الحاق شده

increment (اسم)
افزایش، ترقی، سود، توسعه

growth (اسم)
پیشرفت، افزایش، ترقی، اثر، نمود، نتیجه، روش، رشد، حاصل، تومور، گوشت زیادی، چیز زائد

addendum (اسم)
افزایش، ضمیمه، ذیل، الحاق

accretion (اسم)
افزایش، رشد پیوسته، اتحاد، یکپارچگی، بهم پیوستگی، افزایش بهای اموال، افزایش میزان رای

summation (اسم)
افزایش، جمع، مجموع، جمع زنی، مجموع یابی

enhancement (اسم)
افزایش، بالا بردن

adjunction (اسم)
افزایش، ضمیمه، الحاق، مشاع سازی

auxesis (اسم)
افزایش، بسط، رشد توام با عدم تقسیم یاخته

multiplication (اسم)
افزایش، ضرب، تکثیر، بس شماری

scale-up (اسم)
افزایش، افزایش به نسبت ثابت

increscent (صفت)
افزایش، اضافه، زیادی، زیاد شونده

فرهنگ فارسی

افزونی، افزون کردن، افزون شدن
( اسم ) ۱ - عمل افزون کردن . ۲ - عمل افزون شدن .

فرهنگ معین

(اَ یِ ) (اِمص . ) ۱ - عمل افزون کردن . ۲ - عمل افزون شدن .

لغت نامه دهخدا

افزایش. [ اَ ی ِ ] ( اِمص ) زیادتی شدن. ( هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. ( از مجمع الفرس ). افزودن. ( منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن. اسم از افزودن. حاصل مصدر افزودن و فزودن. عمل افزودن. مصدر دیگر افزودن. فزایش. مقابل کاهش. ازدیاد. یمن. برکت. یمین. برخ. ( از یادداشت دهخدا ) :
که پیروزگر باد همواره شاه
به افزایش دانش و دستگاه.
فردوسی.
نکاهد از این گنج کافزایش است
بما بر کنون جای بخشایش است.
فردوسی.
من این را که بی تاج و آرایش است
گزیدم که این اندر افزایش است.
فردوسی.
مرا از بزرگان ستایش بود
ستایش ورا در فزایش بود.
فردوسی.
که یکسر بیزدان ستایش کنند
ستایش ورادر فزایش کنند.
فردوسی.
هست ازو بخشش و بخشایش ما
هست از او کاهش و افزایش ما.
جامی.
|| کثرت. وفور. فراوانی. افزونی. ( ناظم الاطباء ).
- افزایش و کاهش نور قمر ؛ مراد از آن فزونی و کاهش یافتن قرص ماه است در نظر ما، و چگونگی آن.رجوع به التفهیم ابوریحان بیرونی ص 83 شود.

فرهنگ عمید

۱. افزونی.
۲. افزون کردن.
۳. افزون شدن.

پیشنهاد کاربران

تصاعد

ارتقا

boosts افزایش دادن


کلمات دیگر: