کلمه جو
صفحه اصلی

توحش


مترادف توحش : بربریت، سبعیت، وحشیگری، نافرهیختگی، وحشی شدن

متضاد توحش : تمدن

برابر پارسی : ددمنشی، ددگری، ددواری، جانورخویی

فارسی به انگلیسی

horror, unsociableness, savagery


barbarization


barbarization, horror, unsociableness, savagery

مترادف و متضاد

نافرهیختگی


وحشی شدن


بربریت، سبعیت، وحشیگری ≠ تمدن


۱. بربریت، سبعیت، وحشیگری
۲. نافرهیختگی
۳. وحشی شدن ≠ تمدن


ferity (اسم)
وحشیگری، توحش

primitivism (اسم)
توحش، بدویت، اتکا به مبادی اولیه

فرهنگ فارسی

مانندوحش شدن، رمیده شدن، پژمان واندوهگین شدن
۱- ( مصدر ) رمیده شدن از مردم وحشی گردیدن . ۲ - ترسیدن وحشت داشتن . ۳ - خالی شدن مکانی . ۴ - دژم شدن خشمگین گشتن . ۵ - ( اسم ) رمیدگی از مردم وحشیت بیابان نشینی . جمع : توحشات .
ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای ٠ خشک شدن زمین ٠ ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آن جا ٠

فرهنگ معین

(تَ وَ حُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - وحشی گردیدن . ۲ - ترسیدن ، رمیدن .

لغت نامه دهخدا

توحش. [ ت َ وَح ْ ح ُ ] ( ع مص ) بربریت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). وحشی شدن. ( از اقرب الموارد ). || ویران و بی اهل و خشک شدن خانه و جای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خشک شدن زمین. ( آنندراج ). ویران شدن منزل و دور شدن مردم از آنجا، یقال : مکان متوحش. ( از اقرب الموارد ). خالی شدن جا و ویران و بی اهل شدن. ( آنندراج ). || دژم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( دهار ). پژمان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).رمیده شدن. ( آنندراج ). || تهی شدن شکم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). تهی شکم گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شکم تهی کردن ، یقال : توحش یا فلان ؛ ای اخل معدتک من الطعام و الشراب لشرب الدواء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). || ( اِمص ) وحشت و ترس و عدم انس. ( ناظم الاطباء ). و با کردن و داشتن صرف شود. رجوع به همین کلمات شود.

فرهنگ عمید

۱. وحشیگری.
۲. [قدیمی] وحشت داشتن.

دانشنامه عمومی

(پیشنهاد کاربران) دَدواری.


دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:وحشی

فرهنگ فارسی ساره

جانورخویی، ددمنش


پیشنهاد کاربران

بربریسم

از جذابیت خارج شدن

عقب ماندگی


کلمات دیگر: