مترادف مروج : ترویج دهنده، رواج دهنده، مشوق | چمنزارها، سبزه زارها، مرغزارها، چراگاهها
مروج
مترادف مروج : ترویج دهنده، رواج دهنده، مشوق | چمنزارها، سبزه زارها، مرغزارها، چراگاهها
فارسی به انگلیسی
promoter
exponent, promoter
مترادف و متضاد
صفت ترویجدهنده، رواجدهنده، مشوق
چمنزارها، سبزهزارها، مرغزارها، چراگاهها
ترویجدهنده، رواجدهنده، مشوق
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع مرج چمنزارها .
ترویج
فرهنگ معین
(مُ رَ وَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) رواج داده ، ترویج شده .
(مُ رَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) رواج دهنده ، ترویج کننده .
(مُ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرج ؛ چمن زارها.
(مُ رَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) رواج داده ، ترویج شده .
(مُ رَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) رواج دهنده ، ترویج کننده .
لغت نامه دهخدا
مروج. [ م ُ رَوْ وِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویج. رجوع به ترویج شود. روائی دهنده. ( از منتهی الارب ). کسی که کالاها و درمها را ترویج دهد. ( از اقرب الموارد ). ترویج کننده. روائی بخشنده متاع و درم. آنکه سبب شود روائی و انتشار چیزی را.
- مروج الاحکام ؛ ترویج کننده احکام. لقبی است برای دسته ای از روحانیان که ردیف واعظ، مذکر، مسأله گو و مانند آن است.
- مروج علوم ؛ روائی دهنده و منتشر کننده علوم. ( ناظم الاطباء ).
مروج. [ م ُ رَوْ وَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویج. رجوع به ترویج شود. روائی یافته. ( منتهی الارب ).
مروج . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَرج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چمنها. چراگاهها. رجوع به مرج شود.
مروج . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویج . رجوع به ترویج شود. روائی یافته . (منتهی الارب ).
مروج . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویج . رجوع به ترویج شود. روائی دهنده . (از منتهی الارب ). کسی که کالاها و درمها را ترویج دهد. (از اقرب الموارد). ترویج کننده . روائی بخشنده ٔ متاع و درم . آنکه سبب شود روائی و انتشار چیزی را.
- مروج الاحکام ؛ ترویج کننده ٔ احکام . لقبی است برای دسته ای از روحانیان که ردیف واعظ، مذکر، مسأله گو و مانند آن است .
- مروج علوم ؛ روائی دهنده و منتشر کننده ٔ علوم . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
= مرج
رواجدهنده؛ ترویجکننده.
مرج#NAME?