کلمه جو
صفحه اصلی

مرغوله


مترادف مرغوله : پیچ وتاب زلف، گیسو، زلف پیچیده، مجعد

فارسی به انگلیسی

ringlet

مترادف و متضاد

صفت


پیچ‌وتاب(زلف، گیسو)


زلف پیچیده


مجعد


۱. پیچوتاب(زلف، گیسو)
۲. زلف پیچیده
۳. مجعد


فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) پیچیده مجعد : جعد مفتول جان گسل باشد زلف مرغول غول دل باشد . ( حدیقه . ) ۲ - ( اسم ) زلف بر پیچیده زلفی که آنرا شاخ شاخ کنند و بعد از آن پیچند . ۳ - تحریر نغمه و آواز . ۴ - آواز مطربان و مرغان : تو و دست دستان و مرغول مرغان که از غول صد دست دستان نماید . ( خاقانی )

فرهنگ معین

(مَ لِ ) [ ع . مرغولة ] (اِمف . ) طرُة دستار، موی پیشانی .

لغت نامه دهخدا

مرغوله. [ م َ ل َ / ل ِ ]( ص ، اِ ) به معنی مرغول است یعنی پیچ و تاب زلف و کاکل تاب خورده. ( برهان ). پیچ و تاب موی پیچیده. ( غیاث ). موی پیچیده چون موی زلف و کاکل و خط. ( آنندراج ).
- مرغوله موی ؛ مرغول موی. کسی که موی سرش مرغول باشد. مُحَبَّک الشعر. ( منتهی الارب ).
|| موی پیشانی. ( برهان ). || نغمه پیچان و غلطان.( برهان ). آواز مرغان و نوعی آواز خاص مطربان که با پیچیدگی باشد. ( غیاث ). مجازا به معنی آواز مرغان و نغمه مطربان از جهت پیچ و تابی که در اوست. ( از آنندراج ). آوازی که در حلق گردانند. ( نسخه ای از اسدی در کلمه مرغول ). تحریر :
در صحن چمن چو گل فشاندند
مرغوله بلبلان گشودند.
شیخ ابوالفیض فیاضی ( از آنندراج ).
کنون کز سر سرو و پای صنوبر
کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر.
امیدی ( از آنندراج ).
|| عیش و نشاط. || طره دستار. ( برهان ).

فرهنگ عمید

= مرغول
* مرغوله کشیدن: (مصدر لازم ) (موسیقی ) [قدیمی] آواز خواندن: کنون کز سر سرو و پای صنوبر / کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر (امیدی: مجمع الفرس: مرغوله ).

= مرغول
⟨ مرغوله کشیدن: (مصدر لازم) (موسیقی) [قدیمی] آواز خواندن: ◻︎ کنون کز سر سرو و پای صنوبر / کشد مرغ مرغوله و لاله ساغر (امیدی: مجمع‌الفرس: مرغوله).



کلمات دیگر: