مترادف توصیه : اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ، سفارش کردن، اندرز دادن، نصیحت کردن، وصیت کردن
برابر پارسی : پیشنهاد، اندرز، پند، رهنمود، سپارش، سفارش
recommendetion
commendation, counsel, recommendation, suggestion, testimonial
توصيه , نامه پيشنهاد , نظريه
۱. اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ
۲. سفارش کردن
۳. اندرز دادن، نصیحت کردن
۴. وصیت کردن
اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ
سفارش کردن
اندرز دادن، نصیحت کردن
وصیت کردن
راهنماییها و اطلاعاتی برای هدایت ایمن پرواز و جابهجایی هواگرد
توصیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) اندرز کردن و فرمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). وصیت و اندرز کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وصیت کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : فلایستطیعون توصیةً و لا الی اهلهم یرجعون . (قرآن 36 50/). || (اِ)، اندرز و نصیحت و وصیت . (ناظم الاطباء). سپارش . وصیت . سفارش . اندرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
سپارش، پیشنهاد، رهنمود، سفارش