برابر پارسی : برتر، بلند، بهتر، والاتر
اعلاء
برابر پارسی : برتر، بلند، بهتر، والاتر
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
غیمة
عربی به فارسی
تجليل , بلندي , سرافرازي , ستايش , تمجيد
مترادف و متضاد
بهترین، بهترین کار، به بهترین وجه، بزرگترین، نیکوترین، خوبترین، شایسته ترین، ممتاز، عظیم ترین، به نیکوترین روش، اعلاء، خاصگی
طلایی، طلا، اعلاء، درخشنده، زرین
اعلاء
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) بلند کردن ، بالا بردن ، برکشیدن .
لغت نامه دهخدا
اعلاء. [ اِ ] ( ع مص ) بلند کردن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتخب از غیاث اللغات ). بلند گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بلند کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ) :
سلطان از جهت رفع درجت و اعلای مرتبت... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 396 ). خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائم است بر اعلاء دین و اظهارش.
|| برآمدن بر بلندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر بلندی برآمدن. ( از اقرب الموارد ). || بر جای بلند برآمدن. ( آنندراج ). بجاهای بلند برآمدن. ( ناظم الاطباء ). بعوالی درآمدن. ( منتهی الارب ).بر کوه بالا رفتن. ( از متن اللغة ). || بزرگوار کردن. ( از منتخب از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بلندمرتبه ساختن و بزرگ گردانیدن خدا کسی را. ( از اقرب الموارد ). || فرودآمدن از جایی ، یقال : «اعلا عنه اعلاءً». ( ناظم الاطباء ). دور شدن. فرودآمدن. حاجت کسی را رد کردن. و قالوا فی الامر: اعل عنی ؛ تنح. واعل عن الوسادة؛ انزل. و اعل عنا؛ اطلب حاجتک عند غیرنا. ( از متن اللغة ). فرودآمدن از ستور. بدین معنی با «عن » متعدی شود: اعلی عن الدابة؛ نزل عنها. ( از اقرب الموارد ). فرودآمدن از: اعلی عنه اعلاءً؛ فرودآمد از آن. و یقال : اعل عنی ؛ یعنی کناره کش از من. و اعل عن الوسادة کذلک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اعلاء. [ اَ ع ِل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَلیل. ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به علیل شود.
سلطان از جهت رفع درجت و اعلای مرتبت... ( ترجمه تاریخ یمینی ص 396 ). خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائم است بر اعلاء دین و اظهارش.
سعدی.
- اعلاء کلمه ؛ بلندآوازه و آشکار ساختن آن : و آنگاه همت ملکانه را بر اعلاء کلمةالحق مقصور گردانید. ( کلیله و دمنه ).|| برآمدن بر بلندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر بلندی برآمدن. ( از اقرب الموارد ). || بر جای بلند برآمدن. ( آنندراج ). بجاهای بلند برآمدن. ( ناظم الاطباء ). بعوالی درآمدن. ( منتهی الارب ).بر کوه بالا رفتن. ( از متن اللغة ). || بزرگوار کردن. ( از منتخب از غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بلندمرتبه ساختن و بزرگ گردانیدن خدا کسی را. ( از اقرب الموارد ). || فرودآمدن از جایی ، یقال : «اعلا عنه اعلاءً». ( ناظم الاطباء ). دور شدن. فرودآمدن. حاجت کسی را رد کردن. و قالوا فی الامر: اعل عنی ؛ تنح. واعل عن الوسادة؛ انزل. و اعل عنا؛ اطلب حاجتک عند غیرنا. ( از متن اللغة ). فرودآمدن از ستور. بدین معنی با «عن » متعدی شود: اعلی عن الدابة؛ نزل عنها. ( از اقرب الموارد ). فرودآمدن از: اعلی عنه اعلاءً؛ فرودآمد از آن. و یقال : اعل عنی ؛ یعنی کناره کش از من. و اعل عن الوسادة کذلک. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
اعلاء. [ اَ ع ِل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ عَلیل. ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به علیل شود.
اعلاء. [ اَ ع ِل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَلیل . (المنجد) (ناظم الاطباء). رجوع به علیل شود.
اعلاء. [ اِ ] (ع مص ) بلند کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از منتخب از غیاث اللغات ). بلند گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلند کردن چیزی . (از اقرب الموارد) :
سلطان از جهت رفع درجت و اعلای مرتبت ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائم است بر اعلاء دین و اظهارش .
- اعلاء کلمه ؛ بلندآوازه و آشکار ساختن آن : و آنگاه همت ملکانه را بر اعلاء کلمةالحق مقصور گردانید. (کلیله و دمنه ).
|| برآمدن بر بلندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر بلندی برآمدن . (از اقرب الموارد). || بر جای بلند برآمدن . (آنندراج ). بجاهای بلند برآمدن . (ناظم الاطباء). بعوالی درآمدن . (منتهی الارب ).بر کوه بالا رفتن . (از متن اللغة). || بزرگوار کردن . (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بلندمرتبه ساختن و بزرگ گردانیدن خدا کسی را. (از اقرب الموارد). || فرودآمدن از جایی ، یقال : «اعلا عنه اعلاءً». (ناظم الاطباء). دور شدن . فرودآمدن . حاجت کسی را رد کردن . و قالوا فی الامر: اعل عنی ؛ تنح . واعل عن الوسادة؛ انزل . و اعل عنا؛ اطلب حاجتک عند غیرنا. (از متن اللغة). فرودآمدن از ستور. بدین معنی با «عن » متعدی شود: اعلی عن الدابة؛ نزل عنها. (از اقرب الموارد). فرودآمدن از: اعلی عنه اعلاءً؛ فرودآمد از آن . و یقال : اعل عنی ؛ یعنی کناره کش از من . و اعل عن الوسادة کذلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سلطان از جهت رفع درجت و اعلای مرتبت ... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 396). خدایگان زمان و زمین مظفر دین
که قائم است بر اعلاء دین و اظهارش .
سعدی .
- اعلاء کلمه ؛ بلندآوازه و آشکار ساختن آن : و آنگاه همت ملکانه را بر اعلاء کلمةالحق مقصور گردانید. (کلیله و دمنه ).
|| برآمدن بر بلندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر بلندی برآمدن . (از اقرب الموارد). || بر جای بلند برآمدن . (آنندراج ). بجاهای بلند برآمدن . (ناظم الاطباء). بعوالی درآمدن . (منتهی الارب ).بر کوه بالا رفتن . (از متن اللغة). || بزرگوار کردن . (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ). بلندمرتبه ساختن و بزرگ گردانیدن خدا کسی را. (از اقرب الموارد). || فرودآمدن از جایی ، یقال : «اعلا عنه اعلاءً». (ناظم الاطباء). دور شدن . فرودآمدن . حاجت کسی را رد کردن . و قالوا فی الامر: اعل عنی ؛ تنح . واعل عن الوسادة؛ انزل . و اعل عنا؛ اطلب حاجتک عند غیرنا. (از متن اللغة). فرودآمدن از ستور. بدین معنی با «عن » متعدی شود: اعلی عن الدابة؛ نزل عنها. (از اقرب الموارد). فرودآمدن از: اعلی عنه اعلاءً؛ فرودآمد از آن . و یقال : اعل عنی ؛ یعنی کناره کش از من . و اعل عن الوسادة کذلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
اعلاء (باغ ملک)، روستایی از توابع بخش صیدون شهرستان باغ ملک در استان خوزستان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان صیدون جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۳۵ نفر (۱۴۳خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان صیدون جنوبی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۳۵ نفر (۱۴۳خانوار) بوده است.
wiki: اعلاء
کلمات دیگر: