مرجوع. [ م َ ] ( ع ص ) بازگردانیده. برگردیده. ( آنندراج ). بازگشت داده شده. برگردانده شده. نعت مفعولی است از رجع. رجوع به رجع شود. || بازخوانده شده. رجوع به معنی قبلی شود. رجوع شده. ( ناظم الاطباء ). ارجاع شده. محول. حواله شده.
- مرجوع الیه ؛ محل مراجعه : مرجوع الیه در مهمات دولت و موثوق به در رای و تدبیر و تقدیم و تأخیر. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 386 ).
|| ( اِ ) جواب خط. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاسخ نامه. رجعة. رجع. رجعان. رجعی. رجوعة. مرجوعة. ( از متن اللغة ).گویند: ماکان من مرجوع فلان علیک ؛ أی من مردوده و جوابه. ( منتهی الارب ).