ربوده شده
مستلب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مستلب . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استلاب . رباینده . (از منتهی الارب ). مختلس . (از اقرب الموارد). رجوع به استلاب شود. || در اصطلاح فقهی ، آنکه مالی را از محل غیر حِرز آشکارا می رباید و فرار می کند بدون آنکه محارب باشد. مجازات مستلب تعزیر است .
مستلب . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استلاب . ربوده شده . رجوع به استلاب شود.
مستلب. [ م ُ ت َ ل ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استلاب. رباینده. ( از منتهی الارب ). مختلس. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استلاب شود. || در اصطلاح فقهی ، آنکه مالی را از محل غیر حِرز آشکارا می رباید و فرار می کند بدون آنکه محارب باشد. مجازات مستلب تعزیر است.
مستلب. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استلاب. ربوده شده. رجوع به استلاب شود.
مستلب. [ م ُ ت َ ل َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استلاب. ربوده شده. رجوع به استلاب شود.
کلمات دیگر: