ان همه
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
( آنهمه ) آنهمه. [ هََ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) تمام آن :
چو بشنید شه کیقباد آن همه
برآورد سر از میان رمه.
ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آنهمه دعوی و لاف و آنهمه ژاژ؟
چو بشنید شه کیقباد آن همه
برآورد سر از میان رمه.
فردوسی.
|| آن مقدار بسیار : ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ
کجا شد آنهمه دعوی و لاف و آنهمه ژاژ؟
لبیبی.
پیشنهاد کاربران
" آن همه " در تاریخ بیهقی به معنی " با آن همه وصف " نیز آمده است.
" و با آ ن همه وحشت و تعصُّبِ خلیفه زیادت می گشت اندر نهان نه آشکارا. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۸.
" و با آ ن همه وحشت و تعصُّبِ خلیفه زیادت می گشت اندر نهان نه آشکارا. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۸.
آنقدر
کلمات دیگر: