کلمه جو
صفحه اصلی

توانا کن

فرهنگ فارسی

توانا کننده نیرومند کننده

لغت نامه دهخدا

توانا کن. [ ت ُ / ت َ ک ُ ] ( نف مرکب ) تواناکننده. نیرومندکننده. قدرت دهنده :
جهان آفرین ایزدکارساز
تواناکن ناتوانانواز.
نظامی.
رجوع به توانا شود.


کلمات دیگر: