کلمه جو
صفحه اصلی

مستقد

فرهنگ فارسی

پیوسته باشنده بر کاری و چیزی برابر

لغت نامه دهخدا

مستقد. [ م ُ ت َ ق ِدد ] ( ع ص ) نعت فاعلی از استقداد. پیوسته باشنده بر کاری و چیزی برابرو هموار. ( از منتهی الارب ). امری که مستمر و مستوی شده باشد. ( از اقرب الموارد ). رجوع به استقداد شود.


کلمات دیگر: