مستقلات عقلیه
مستقلات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مستقلات. [ م ُ ت َ ق ِل ْ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ مستقلة. رجوع به مستقلة و مستقل شود.
- مستقلات عقلیه ؛ یکی از دو قسم دلیل عقلی است و آن مستقلاً از عقل بدست می آید بدون اینکه نظر شارع اسلام در آن دخالت داشته باشد، مانند این قاعده «قانون برای انسان است نه انسان برای قانون ». و قسم دیگر دلیل عقلی ، استلزامات عقلیه است که بوسیله حکم شرعی بدست می آید. ( از فرهنگ حقوقی ).
|| چیزهایی خاص و مخصوص و املاک از قبیل دکان و کاروانسرا و حمام وخانه و جز آن که مالک از کرایه آنها منتفع گردد. ( ناظم الاطباء ). اما در این معنی تحریر نادرستی است ازمستغلات. رجوع به مستغلات شود : اکثر مواضع نواحی و باغات قصبه و مستقلات شهر اردو و متاع او بود. ( کتاب نگارستان از آنندراج ).
- مستقلات عقلیه ؛ یکی از دو قسم دلیل عقلی است و آن مستقلاً از عقل بدست می آید بدون اینکه نظر شارع اسلام در آن دخالت داشته باشد، مانند این قاعده «قانون برای انسان است نه انسان برای قانون ». و قسم دیگر دلیل عقلی ، استلزامات عقلیه است که بوسیله حکم شرعی بدست می آید. ( از فرهنگ حقوقی ).
|| چیزهایی خاص و مخصوص و املاک از قبیل دکان و کاروانسرا و حمام وخانه و جز آن که مالک از کرایه آنها منتفع گردد. ( ناظم الاطباء ). اما در این معنی تحریر نادرستی است ازمستغلات. رجوع به مستغلات شود : اکثر مواضع نواحی و باغات قصبه و مستقلات شهر اردو و متاع او بود. ( کتاب نگارستان از آنندراج ).
کلمات دیگر: