کلمه جو
صفحه اصلی

ارتجان

فرهنگ فارسی

اقامت گزیدن در جائی

لغت نامه دهخدا

ارتجان. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اقامت گزیدن در جائی. اقامت نمودن بجائی. ( منتهی الارب ). || بر هم نشستن چیزی. ( منتهی الارب ). || شوریده شدن کار. ( زوزنی ). آمیخته شدن و شوریده شدن کاری. ( منتهی الارب ).شوریدن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). آشفته شدن کار. || ارتجان زبد؛ تباه گردیدن مسکه. جوش یافتن مسکه و صافی نشدن از آن و تباه گردیدن. ( منتهی الارب ). صافی نشدن روغن تازه در گداختن و فاسد شدن آن.


کلمات دیگر: