ازدی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) او راست : الدرر المکللة فی الفرق بین الحروف المشکلة فی اللغة. ( کشف الظنون ).
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) ابن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات ( ابن ظافر الازدی ) شود.
ازدی. [اَ ] ( اِخ ) ابوالقاسم عبداﷲبن محمد ازدی بصری نحوی.کتاب النطق و کتاب الاختلاف از اوست. ( ابن الندیم ).
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) بصری. رجوع بمحمدبن عبداﷲ الازدی البصری مکنی بابی اسماعیل و رجوع بمعجم المطبوعات شود.
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) جمال الدین علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات ( ابن ظافر الازدی ) شود.
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) عبدالغنی. رجوع بعبدالغنی بن سعید و الاعلام زرکلی شود.
ازدی. [ اَ ] ( اِخ )لوطبن یحیی. رجوع بلوطبن یحیی و الاعلام زرکلی شود.
ازدی. [ اَ ] ( اِخ ) مصری. رجوع بعبدالغنی بن سعید الازدی مکنی بابی محمد و رجوع به معجم المطبوعات شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) ابن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات (ابن ظافر الازدی ) شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) او راست : الدرر المکللة فی الفرق بین الحروف المشکلة فی اللغة. (کشف الظنون ).
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) بصری . رجوع بمحمدبن عبداﷲ الازدی البصری مکنی بابی اسماعیل و رجوع بمعجم المطبوعات شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) جمال الدین علی بن ظافر. رجوع به ابن ظافر ازدی و معجم المطبوعات (ابن ظافر الازدی ) شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) عبدالغنی . رجوع بعبدالغنی بن سعید و الاعلام زرکلی شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ ) مصری . رجوع بعبدالغنی بن سعید الازدی مکنی بابی محمد و رجوع به معجم المطبوعات شود.
ازدی . [ اَ ] (اِخ )لوطبن یحیی . رجوع بلوطبن یحیی و الاعلام زرکلی شود.
ازدی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به ازد و گروهی از علماء بدین نسبت شهرت دارند. رجوع بعیون الاخبار ج 6 ص 284 و 289 و 302 شود.
ازدی . [اَ ] (اِخ ) ابوالقاسم عبداﷲبن محمد ازدی بصری نحوی .کتاب النطق و کتاب الاختلاف از اوست . (ابن الندیم ).
دانشنامه عمومی
محمدیان، کوخردی، محمد. «شهرستان بستک و بخش کوخرد» ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
بنی عباسیان، بستکی، محمد اعظم، «تاریخ جهانگیریه» چاپ تهران، سال ۱۳۳۹ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
نگاره ها از: محمد محمدیان.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحه های (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
محمدیان، کوخری، محمد، “ (به یاد کوخرد) “، ج۱. ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استان های ایران (Gitashenasi Province Atlas of Iran)
از شمال کنچی، از جنوب باغ نو، از مغرب لرد بستو، و از سمت مشرق به کوه محدود می گردد.
جمعیت آن ۳۵ نفر و (۴ خانوار) است.دارای مسجد، دبستان، و دو باب آب انبار (برکه) است.حدود ۴۰۰ اصله نخل و یک چشمه کوچک دارد. وداری ۵۰۰ من زمین زیر کشت دیم می باشد.
پیشه مردم روستا دامداری وکشاورزی است و از این راه امرار معاش می کنند.
دانشنامه اسلامی
...