کلمه جو
صفحه اصلی

حسینیان

لغت نامه دهخدا

حسینیان. [ ح ُ س َ نی یا ] ( اِ ) ج ِ حُسینی. سادات حسینی.

حسینیان. [ ح ُس ِ نی یا ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ترود بخش مرکزی شهرستان شاهرود. 156هزارگزی جنوب باختری شاهرود. 54هزارگزی ترود. دشت کویر، معتدل. خشک تابستان گرم. سکنه 25 تن. زبان فارسی. آب آنجا از قنات. محصولات آنجاجو، ارزن ، ذرت ، شلغم ، خربزه ، هندوانه ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه مالرو. مزرعه سوسن وار جزء این آبادی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

حسینیان . [ ح ُ س َ نی یا ] (اِ) ج ِ حُسینی . سادات حسینی .


حسینیان . [ ح ُس ِ نی یا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ترود بخش مرکزی شهرستان شاهرود. 156هزارگزی جنوب باختری شاهرود. 54هزارگزی ترود. دشت کویر، معتدل . خشک تابستان گرم . سکنه 25 تن . زبان فارسی . آب آنجا از قنات . محصولات آنجاجو، ارزن ، ذرت ، شلغم ، خربزه ، هندوانه ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه مالرو. مزرعه ٔ سوسن وار جزء این آبادی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


دانشنامه عمومی

روح الله حسینیان، نماینده مجلس
مریم حسینیان، نویسنده ایرانی
حوض خانه حسینیان مربوط به اواخر دوره قاجار
مدرسه و خانه حسینیان مربوط به سدهٔ ۷ و اوایل سدهٔ ۸ ه. ق.
هادی نژادحسینیان، وزیر صنایع سنگین در دولت های اول و دوم اکبر هاشمی رفسنجانی
سیمین حسینیان، روان شناس ایرانی و استاد دانشگاه الزهرا


کلمات دیگر: