کلمه جو
صفحه اصلی

تانبول

فرهنگ فارسی

( اسم )درختچه ای از تیر. بیدهااز دست. فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شد. این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند . این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتها آور و ضد کرم است . در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان .

لغت نامه دهخدا

تانبول. ( اِ ) گیاهی است به هند که آن را میجوند. ( المنجد ). تامول. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( فرهنگ جهانگیری ). تنبول. ( فرهنگ نظام ). هو خمرالهند یمازج العقل قلیلاً. ( منتهی الارب ). تامبول. تَنبُل. تنبول. تال. رجوع به تامول و دزی ج 1 ص 140 و مفردات ابن البیطار شود. || رنگ سرخی که از خوردن مرکب برگ پان و فوفل و آهک در لب و دندان بهم رسد و این ترکیب را پان نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

درختچه ای شبیه تاک، با برگ های پهن، سبز، و معطر. برگ های آن را می جوند، محرک اشتها است و در هند، مالزی، و هندوچین می روید.


کلمات دیگر: