کلمه جو
صفحه اصلی

خافی

فرهنگ فارسی

یکی از شعرای متاخر ایران است .

لغت نامه دهخدا

خافی . (اِخ ) یکی از شعرای متأخر ایران است که منظومه ای بنام چهاردرویش دارد. (قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2012).


خافی . (ص نسبی ) اهل خاف . کسی که بشهرستان خاف منسوب باشد.


خافی . (ع ص ) پنهان و پوشیده . (منتهی الارب ). ج ، خوافی . (منتهی الارب ). || (اِ) پری . (منتهی الارب ). ج ، خوافی .


خافی. ( ع ص ) پنهان و پوشیده. ( منتهی الارب ). ج ، خوافی. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) پری. ( منتهی الارب ). ج ، خوافی.

خافی. ( ص نسبی ) اهل خاف. کسی که بشهرستان خاف منسوب باشد.

خافی. ( اِخ ) یکی از شعرای متأخر ایران است که منظومه ای بنام چهاردرویش دارد. ( قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2012 ).

فرهنگ عمید

پنهان، پوشیده.

پیشنهاد کاربران

پوشیده


کلمات دیگر: