کلمه جو
صفحه اصلی

اثقال

فرهنگ فارسی

گرانبارکردن، سنگین کردن، بارها، بارهای گران، چیزهای گران وزن یاگران قیمت
۱- ( مصدر ) گران کردن گران کردن بوزن گرانبار کردن . ۲ - ( مصدر ) گران شدن گرانبار شدن گران شدن آبستن

فرهنگ معین

( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ ثَقَل ، ثِقل . 1 - بارهای گران ، گران بها، اسباب . 2 - اشیاء نفیس ، چیزهای گرانبها. 3 - رخت های مسافر.


( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)گرانبار کردن . 2 - (مص ل .) گرانبار شدن .


( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ ثَقَل ، ثِقل . ۱ - بارهای گران ، گران بها، اسباب . ۲ - اشیاء نفیس ، چیزهای گرانبها. ۳ - رخت های مسافر.
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )گرانبار کردن . ۲ - (مص ل . ) گرانبار شدن .

لغت نامه دهخدا

اثقال. [ اِ ] ( ع مص ) گران کردن. ( تاج المصادر ). گران کردن بوزن. گرانبار کردن. ( منتهی الارب ). || گران شدن. ( تاج المصادر ). || گرانبار شدن. || بار دادن بر کسی. ( منتهی الارب ). || گران شدن آبستن. ( زوزنی ): اثقلت المراءة؛ گران و ظاهر شد آبستنی او. ( منتهی الارب ). سنگین شدن زن آبستن. || اثقال مرض کسی را؛ سست و گران ساختن بیماری او را. سنگین شدن مرض او. وهمچنین است اثقال نوم و لوم کسی را. ( منتهی الارب ).

اثقال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ ثَقَل و ثِقل. بارهای گران. ( منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب. امتعه. || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). رجّاله طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- اثقال الارض ؛ گنج های زمین و جسد مردمان. قوله تعالی : و اخرجت الارض اثقالها. ( قرآن 2/99 ).
- احمال و اثقال ؛ از اتباع است.
|| رختهای مسافر. حشم مسافر.

اثقال . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ثَقَل و ثِقل . بارهای گران . (منتهی الارب ). گرانیها. بارها. اسباب . امتعه . || اشیاء نفیسه : ثقل آن احمال و حمل آن اثقال از پشت بینداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از رحال و اثقال او مبلغی تلف شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). رجّاله ٔ طوس را بر ایشان آغالیم تا شبها بر حواشی لشکر شبیخون می برند و مواشی و اسباب ایشان می ربایند و رحال و اثقال ایشان غارت میکنند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). او را بشکست و اموال و رحال و اثقال او برگرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). امیر ناصرالدین در تحمل تکالیف آن اثقال و مقاسات شداید آن اشغال بوجهی مصابرت و مثابرت نمود که قوت بشریت از آن قاصر باشد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- اثقال الارض ؛ گنج های زمین و جسد مردمان . قوله تعالی : و اخرجت الارض اثقالها. (قرآن 2/99).
- احمال و اثقال ؛ از اتباع است .
|| رختهای مسافر. حشم مسافر.


اثقال . [ اِ ] (ع مص ) گران کردن . (تاج المصادر). گران کردن بوزن . گرانبار کردن . (منتهی الارب ). || گران شدن . (تاج المصادر). || گرانبار شدن . || بار دادن بر کسی . (منتهی الارب ). || گران شدن آبستن . (زوزنی ): اثقلت المراءة؛ گران و ظاهر شد آبستنی او. (منتهی الارب ). سنگین شدن زن آبستن . || اثقال مرض کسی را؛ سست و گران ساختن بیماری او را. سنگین شدن مرض او. وهمچنین است اثقال نوم و لوم کسی را. (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. [جمعِ ثِقْل] = ثِقْل
۲. [جمعِ ثَقَل] = ثَقَل


کلمات دیگر: