کلمه جو
صفحه اصلی

یکدستی زدن

فارسی به انگلیسی

to fish for information (in a roundabout way or by means of afalse statement)


to fish for information (in a roundabout way or by means of afalse statement)
to fish for information

فرهنگ معین

( ~. دَ. زَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) غافلگیر کردن ، گول زدن .

پیشنهاد کاربران

بهم گفت فلانی رو دوست ندارم بعد من گفتم میخواستم امتحانت کنم
موندم شاید خواسته یدستی بزنه

از پشت خنجر زدن
نارو زدن
فریب دادن
با پنبه سر بریدن
تزویر
و. . .

یکدستی زدن: [ اصطلاح در تداول عامه] غافلگیر کردن ، گول زدن .
( ( شیرین گفت "از کجا فهمیدی ماجرای ماشین رختشویی دروغ بود ؟""یک دستی زدم . سیگار داری ؟" شیرین پاکت سیگار را انداخت طرف آرزو و داد زد "نعیم آقا ساعت یازده ست . پس این قهوه___ ". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 163. ) )


کلمات دیگر: